نیروی ویژه جی.آی.جو باید با سازمان بی رحم کُبرا که در حال متحد شدن مخفیانه با مردم زیرزمینی می باشد، مقابله کند. مردمی که خود بنیانگذار این سازمان بوده اند...
این مجموعه بر نبرد بین والوریاییهای خوب و رولونهای بد در زمین ماقبل تاریخ تمرکز دارد. والوریاییها نژادی ابرانسانی بودند، در حالی که رولونها ترکیبی از موجودات انساننما بودند - که هر دو از آینده آمده بودند، اما در نهایت به عصر دایناسورها منتقل شدند. والوریاییها پس از ورود به زمین، با دایناسورها دوست شدند در حالی که رولونها آنها را شستشوی مغزی دادند.
داستان این انیمیشن در مورد فینیاس و ورب می باشد که دو کارآگاه می باشند. آنها تلاش دارند تا با هوش و استعداد خود ناپاکی ها را از شهر دور کنند. دشمن اصلی این دو دکتر هایزن شرور می باشد . هایزن فردی است بسیار باهوش و نابغه ولی استعداد خود را در زمینه تبهکاری استفاده می کنند. دکتر هایزن بدجنس توانسته است با دسترسی به تمام اطلاعات شخصی مردم شهر دانویل این فایلها را بدست آورد و سعی در اخاذی از مردم شهر کند. دو مامور مخفی ما باید از حادثه بزرگ جلوگیری به عمل آورند و تلاش کنند تا با هوش خود جلوی این مرد را گرفته و اعمال شیطانگونه ی وی را بی اثر گذارند.
یک پسر جوان ، که به نظر می رسد یک نابغه است ، در یک شهر کوچک به همراه خانواده و دوستان خود زندگی می کند و اغلب با آنها درگیر ماجراهای دیوانه وار با چیزهایی است که او اختراع می کند می شود …
این سریال ماجراهای “آریل” و دوستانش در سن 14 سالگی را روایت می کند. از اولین دردسر او با “اورسلا” تا مجموعه اشیاء انسانی، این سریال سفر این شاهزاده را تا رشد کامل نشان می دهد. در این سریال همچنین شخصیتهای جدید مانند “اورچین” که دوست “آریل” است معرفی می شوند.
داستان سریال "ماجراهای شوم بیلی و مندی" مربوط به دو کودک به نام های Billy و Mandy می باشد . کسانی که در یک مسابقه برای نجات جان همستر خانگی بیلی برنده شده و حالا دوستی دائمی با Reaper برقرار کرده اند . در واقع بچه ها با تقلب در مسابقه پیروز شده اند و Reaper را به عنوان برده در کنار خود دارند و از توانایی های جادویی و قدرت های ما فوق طبیعی برای رفتن با مکان های مافوق طبیعی استفاده می کند
داستان از آن جا شروع می شود که شخصی ساده دل از زندگی خود سیر می شود. در همین حین که از کنار یک رودخانه رد می شود، ناگهان چشم او به یک شئ در آب است و می درخشد می افتد. سپس او به سراغ آن شئ می رود و آن را به خانه می برد. وی در منزل آن را به طور ناگهانی به صورت خود میزند که به صورت یک شخص صورت سبز در می آید. اکنون وی خیلی قدرتمند شده و به راحتی هر کاری را که بخواهد می تواند انجام دهد.
ماجرا در مورد خانواده ای است که در نیویورک رستورانی دارند و در آنجا مشغول به کارند ولی تفاوت آنها با دیگران این است که میتوانند کارهای جادویی عجیبی انجام دهند که خیلی در کارها به آنها کمک میکند ولی با این حال پدر خانواده که به آنها این فنون جادویی را آموزش می دهد از آنها میخواهد تا تمامی کارهای خود را با جادو انجام ندهند و کسی متوجه جادوگر بودن آنها نشود...