مردی با زندگی روزمره و یکنواخت، شیفتهی زنی رازآلود میشود که نگاهش را میرباید. این شیفتگی، او را به عشقی پرشور میکشاند و در مسیری پیشبینیناپذیر قرار میدهد.
یک خبرنگار زنِ تازهکار، در حین یک فاجعه زیستمحیطی در فلوریدا، به دنبال ردپای قاتلی زنجیرهای میرود. تحقیقات او او را به یک زندانی فراری میرساند که پس از فرار به درون جزر و مد قرمز، به هیولایی خونآشام تبدیل شده است.
مکس، در جستجوی رهایی از عذاب وجدان مرگ معشوقه دبیرستانش، به خانه باز میگردد. او در این سفر خاطرات عشق خود را مرور میکند و راز سرنوشت آن زن جوان آشکار میشود.
بیست سال بعد از یک حادثه بسیار وحشتناک در یک اجرای نمایش مدرسهای، دانش آموزان مدرسه به اشتباه قصد برگزاری سالگرد این اتفاق وحشتناک را دارند. اما بزرودی میفهمند که بهتر است به یک سری چیزها زیاد گیر ندهند و آن را به حال خود بذارند...