ماساجیرو میازاوا، صاحب یک گروفروشی است که قرار است پسرش کنجی آن را به ارث ببرد، اما او از این کار امتناع می کند. توشی، دختر ماساجیرو، دختری باهوش و عاقل است و به پدر و برادرش نصیحت می کند. روزی توشی بیمار می شود...
در دنیایی که سفر بین دنیاهای موازی به صورت روزمره انجام میشه... کویومی تاکاساکی که بعد از طلاق والدینش با مادرش زندگی میکنه، به یه کلاس کنکور میره. کویومی به خاطر فشاری که درسهاش رو میذارن و جامعهگریز بودنش نمیتونه دوست پیدا کنه. یه روز، ناگهانی به همکلاسیش کازونه تاکیگاوا نزدیک میشه که بهش میگه که از دنیای 85 ام اومده، جایی که اون و کویومی با هم رابطه دارن.
شینیچیرو به دو دلیل تنهاست. او در جوانی خانواده خود را در یک تصادف از دست داد. او همچنین توانایی غیرمعمول و بیمارگونه ای برای دیدن بدن و بدن افرادی که در شرف مرگ هستند، دارد. ، او یک روز با "آاوی"زیبا در یک مغازه ملاقات می کند...
آکیرا تاچیبانا، دانشآموز دبیرستانی با لحنی آرام و ملایم، عضو سابق باشگاه دوومیدانی بود. او که به صورت پارهوقت در یک رستوران کار میکند، به طور غیرقابلتوضیحی عاشق مدیر خود، مردی 45 ساله و مطلقه میشود...