تومک، فارغالتحصیل بانکداری، به دنبال موفقیت و جلب نظر یار سابق به کلانشهر میرود. اما مشکلات مالی او را به دردسر میاندازد و زندگیاش به آشفتگی کشیده میشود. تومک باید برای رهایی از جنون تلاش کند.
داستان درباره یک خانواده سوری پناهنده، یک معلم انگلیسی از افغانستان و یک سرباز مرزی است. آنها در بحبوحه بحران انسانی اخیر در بلاروس، در مرز لهستان و بلاروس با هم ملاقات می کنند...
عشق به دنیا و افراد دیگر و در مورد این واقعیت که همه سزاوار یک فرصت دوباره هستند. وقتی پاتریک آن را از یک کشیش دریافت می کند، یان کاچکوفسکی حتی شک نمی کند که چگونه زندگی او را تغییر می دهد...