یک باستانشناس مشهور جهانی و یک وکیل عملگرا سالها پس از پیوند دوران کودکیشان، زمانی که دوستی معصومانهشان به چیزی ناگسستنی تبدیل شد، دوباره با هم ارتباط برقرار میکنند.
روژگار و خیال، هر یک از دنیایی کاملاً متفاوت پای به عرصه وجود گذاشتهاند. علیرغم تفاوتهای بنیادین در پیشینه و وجود موانع فرهنگی، این دو نفر در حالی که به ریسمان عشق چنگ میزنند، با گذشتههای تلخ و آزاردهندهشان روبهرو میشوند.
فیلم 'من و پدرم - وطن'، روایتگر داستانی حماسی از یک پدر است که با وجود خجالتی بودن، برای حفظ خانواده و میهنش، به ناچار به دل ماجرایی پر مخاطره میزند. جیهانگیر، در آستانه جدایی از همسرش، در شب کودتای ۱۵ تیر، خود و پسرش را در قلب این رویداد تاریخی مییابد.
مانند هر دختر جوان دیگری، زینب آرزو دارد که یک تأثیرگذار رسانه های اجتماعی باشد تا از زندگی فقیرانه خود فرار کند. اما در حالی که او برای رسیدن به آن تلاش می کند، باید برای پدرش «مادر» باشد. چون مرد 45 ساله ذهن و احساسات یک بچه 5 ساله را دارد. کدیر با ماشین اسباببازیاش، شوخیهای کودکانه و رفتارش مانند یک بچه است، در لباس بزرگسال. او به خاطر بند نافی است که وقتی در شکم مادرش بود دور گردنش پیچیده بود. کادیر به عنوان یک "آزمایش" برای والدین و فرزندش متولد شد. حداقل، این چیزی است که پدربزرگ زینب به او می گوید. زینب رویاهای بزرگی می بیند و سعی می کند از مشکلات خانه عمه اش دور شود. از تکان دادن او در اتاق کوچکی که نه او و نه پسرعموهایش نمی توانند در آن جا شوند. از عمویش که آنها را سرزنش می کند و به عمه اش ظلم می کند. از خستگی خشمگین عمه اش؛ از غیر ممکن؛ و فقر