گروهی از مردان و زنان جوان که به عنوان کارگر فصلی در یک کارخانه قند کار میکنند، با وحشتی از قلمرو شیاطین که کارخانه در آن واقع شده، روبرو میشوند. آنها باید علت خشم شیاطین را قبل از اینکه این وحشت به زندگیشان پایان دهد، پیدا کنند.
داستان دربارهی خواهر و برادری به نامهای حنیف و استی است که پس از درگذشت عمویشان به شهر محل تولدشان بازمیگردند و در آنجا تجربههای ماوراءالطبیعهای را از سر میگذرانند که به ظهور مجدد او مربوط میشود.
دهکده هنوز هم اسرار زیادی در خود پنهان کرده است. تکه به تکه از این اسرار فاش میشود، از جمله وحشتی که از ترسناکترین موجود، یعنی بادراووهی، نشأت میگیرد.
سری وظیفه دارد برای دلا آتموجو، دختری بیهوش که طلسم 1000 روزه شده، مراسم پاکسازی انجام دهد. اگر مراسم تا روز هزارم به پایان نرسد، هر دو آنها خواهند مرد...