گروهی از چهار جوان بیست و چند ساله و سه تاجر، توسط هیولایی وحشتناک مورد تعقیب قرار میگیرند. در همین حال، یک وزیر سابق برای مبارزه با این شر دیرینه آماده میشود...
پس از چندین اتفاق ناگوار، ریچل تنها چیزی که میخواهد مکانی برای التیام زخمهایش است. اما متوجه میشود که مادربزرگش کلاهبرداری کرده است. با کم شدن گزینهها برای نجات خانه مادربزرگش از مصادره، ریچل مجبور میشود اوضاع را به دست بگیرد...