هيولايي از وصلت «شاهزاده کالوين» و «شاهزاده خانم ليسا» و اتحاد خانواده هاي آن دو وحشت دارد. در جريان عروسي، مأموران هيولا مهمانان را نابود مي کنند و عروس را مي ربايند. اما «کالوين» با استفاده از شمشيري سحرآميز و همراهي مرداني شجاع و کارآمد سرانجام به عرصه ي مبارزه با هيولا مي رسد و «ليسا» را آزاد مي کند...
«جان دربيفيلد» (کالين)، يک فروشنده ي دوره گرد اهل وسکس، در مي يابد که يکي از آخرين نوادگان خانواده ي اشرافي دوربرويل هاست. او دختر بزرگش «تس» (کينسکي) را وادار مي کند برخلاف ميلش با «استوک دوربرويل» پول دار، ادعاي خويشاوندي کند...