داستان صمیمانهای از عشقی که میان دو نفر با پیشینههای کاملاً متفاوت شکوفا میشود. هنگامی که آنها با چالشهای شخصی و مقاومتهای اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند، ارتباطشان به چیزی استوار و متزلزلنشدنی تبدیل میشود. آنها با هم ثابت میکنند که عشق هیچ مرزی نمیشناسد و میتواند واقعاً زندگیها را برای همیشه دگرگون کند.
بولا در جستجوی کار به شهر میرود و در آنجا با اوورا، زنی ثروتمند که شیفته زندگی ساده او شده، آشنا میشود. با این حال، عشق آنها زمانی با چالش مواجه میشود که بولا باید برای نجات روستای خود تلاش کند.
عدم موفقیت گجا در ترور پاما و زندانی شدن در کنار او، او را مصمم به انجام کارش میکند. نقشهی یک پلیس بیرحم برای انتقال این زندانیان خطرناک، اوضاع را وخیمتر میکند.
رحمان، تحت تاثیر یک تروما روانی، به یک قاتل زنجیرهای تبدیل میشود. با به قدرت رسیدن جعفری علی در شهر، پسر او به اجبار به راهاندازی یک کسب و کار هولناک گوشت انسان میپردازد. بازرس ویکرامجیت مصمم به افشاگری حقایق پلید این جنایات هولناک است.