کامرون و مادرش، برای فرار از دست پدرش، به مزرعهای دورافتاده نقل مکان میکنند. در آنجا، کامرون با پدیدههای غیرممکنی مواجه میشود که او را به تردید درباره واقعیت وا میدارد. او باید پیش از اینکه این رازها زندگیاش را ویران کنند، آنها را کشف کند.
داستان بیلال اروینگ که برای کمک به تیم دبیرستانی سابق خود به عنوان مربی دستیار استخدام میشود. بیلال میفهمد که مربیگری واقعی شامل چیزهای بیشتری از آموزش بازی است...