یک بوکسور یتیم که پیشینهی خانوادگی او به جنایتکاران میرسد، پس از یک حادثه غمانگیز، گرفتار اعتیاد میشود. این فرد، که حالا پاکی خود را حفظ کرده است، برای یافتن رستگاری به جنگلهای اوتاراکند میرود و در آنجا با یک افسر فاسد درگیر میشود.
این داستان درباره جیتا و نصیبن است که در کودکی از هم جدا شدند و حالا در هند و پاکستان به دنبال یکدیگر میگردند تا ببینند آیا سرنوشت آنها را به هم میرساند یا خیر.
داستان از جایی شروع میشود که یک مامور اطلاعاتی وارد دانشگاهی میشود و با کمک رهبران دانشجویی، علیه یک سیاستمدار فاسد که از جوانان دانشگاه سوءاستفاده میکرده، مبارزه میکند. این داستان بر اساس واقعیت نوشته شده است.