Hyo-jeong Ban

کارگردان مشهور "زن خانه دار" سیاست را با عاشقانه در هم می آمیزد تا داستانی از دو فعال که در یک کلبه دور افتاده پنهان شده اند را ببافد.

هانو-را آرزو داشت یک رقصنده شود. او زمانی که تنها 19 سال داشت، با همسر آینده اش، کیم وو چول آشنا و به طور غیرمنتظره ای..

داستان این مجموعه مربوطه به سومین ملکه عصر گوریوست که بر علیه مردم تانگیوسیک از مانچوریا می جنگد تا بتونند سرزمینهای قدیم خود را احیا کند. بانو سانگدوک (چا شیرا) در جوانی بیوه شاه می شود و بعد از مرگ شوهرش، برادر سانگدوک به سلطنت می نشنید. این اتفاق مصادف با زمانی است که دشمنی گوریو و گوگوریو بیشتر شده و تلاش های سانگدوک برای بیرون کردن دشمنان از مناطق شمالی کشور، منجر به تهدید وی از جانب شاه (برادرش) می شود. شاه برای تحت فشار قرار دادن سانگدوک، تنها فرزند پسری او را نزد خود نگه می دارد و دیدار مادر و فرزند را قدغن میکند… بعد از مدتی شاه که فرزند پسری ندارد و مجبور شده خواهرزاده خود را به عنوان ولیعهد انتخاب کند

مرد سالخورده و ثروتمندی که در کره شمالی به دنیا آمده و در کره جنوبی ثروتی بالغ بر 100 میلیون دلار به دست آورده است، متوجه می شود که وقت زیادی برایش باقی نمانده است. او به طور اتفاقی متوجه می شود که پسری دارد که از وجود او بی خبر بوده است. پیرمرد با تمام وجود سعی می کند پسرش را پیدا کند، اما متوجه می شود که او فوت کرده است. با این حال، پیرمرد به زودی متوجه می شود که پسرش یک دختر دارد که او نیز از کره شمالی فرار کرده و اکنون در کره جنوبی زندگی می کند. اکنون پیرمرد به دنبال آن است که مکان او را پیدا کند تا بتواند ثروت خود را به او به ارث بگذارد.

داستان این سریال در مورد جوانی است که با درد رنج زیادی روبرو شده و حال میخواد به دنیایی شاد و خوشبخت بازگردد.

این سریال، داستان شخصی با نام کری جونگ را روایت می‌کند که بعد از از دست دادن شوهر و فرزندش به دست یک خانواده ثروتمند، تصمیم می‌گیرد از آن‌ها انتقام بگیرد. در راه انتقام، او با مارک هان، یک وکیل مشهور و عاشقانه، آشنا می‌شود و عشق را دوباره تجربه می‌کند.

این سریال حول سه شخصیت در یک ایستگاه تلویزیونی رخ میدهد.یه دستیار کارگردان که برخلاف همکارانش که ترفیع رتبه گرفته اند ولی خودش همچنان بعنوان دستیار مشغول به کاره و یه بازیگر که هفت ساله هنوز نتونسته به چیزی که میخواد برسه و کاری رو ارائه بده و شخصیت سوم که به شدت مغرور و متکبر است…

داستان درباره دختری زیبا و جسور که در خانواده ثروتمندش همراه با پدرو برادرش و نامادری و دخترش زندگی می کنه همه چیز خوب پیش می ره تا اینکه پدر ورشکسته می شه و یک سانحه پیش می یاد و پدرش فوت می کنه درحالی که پدر زنده است و مراسم تدفین خود را هم می بیند اما نامادری مکار همه ارث را بالا می کشه و دختر و برادرش را از خانه بیرون می کنه و دختر بیچاره تن به هر کاری می ده تا خرج خودش و برادرش دربیاره در این بین پسری عاشق دختر می شه...

چا یو ری (Kim Tae Hee) مادری است که 5 سال پیش فوت شده است و حالا روح او طی یک پروژه ای به مدت 49 روز به زندگی دوباره بازمیگردد. در همین حال، جو کانگ هوا (Lee Kyu Hyung) یک جراح است که بعد از فوت همسرش اخلاقش عوض شده، تا اینکه دوباره همسرش چا یو ری در مقابل او ظاهر میشود…

لی کانگ هو (شین ها کیون )در یکی از بهترین دانشگاهای پزشکی درس خوانده و فارغ التحصیل شده و در بهترین بیمارستان و در بهترین بخش مغز و اعصاب مشغول به کار است .جاه طلبی وی تا حدیست که دوست دارد تمام تلاش خود را بکند که به مدیر دانشگاه بیمارستان تبدیل شود به هر حال وی با ارشد خود کیم سانگ چول (جانگ جین یونگ) ملاقات میکند که یکی از نابغه ترین دکترها و یکی از مشهورترتین پزشکان اعصاب دنیاست .سو جون سوک (جو دونگ هیوک ) یک دکتر است و به زودی یکی از اعضای خانواده لی کانگ هون میشود .یو جی هیو (جویی جانگ وون ) هم یکی از متخصصان مغز و اعصاب است که در یک خانواده با اصالت بزرگ شده و خیلی به کار و درس خواندش اهمیت میدهد اما در عین حال رابطه گرمی با بیماران خود دارد …

درامی خانوادگی که داستانی درباره عشق ، نفرت ، آشتی و ارتباط میان یک پدر و دختر است. ” سیو یونگ ” زنی سخت کوش است که تمام تلاش خود را برای فرار از فقر و بدست آوردن موفقیت و حضور در جامعه انجام می دهد. در جاده رسیدن به آرزوهایش ، ازخانواده خود و پدرش که فقیر هستند علی رغم میل خود دوری می کند و …

پارک ته سوک یک وکیل هست که متوجه میشود که الزایمر دارد و تمام زندگیش را برای دفاع از پرونده اخرش میگذارد. این دراما,  تلاش او برای دفاع از ارزشهای زندگیش و عشق به خانواده اش را زمانی که حافظه اش کم کم محو میشود,  به تصویر میکشد.