داستان فیلم در مورد یه گروه ۵ نفره هست که یک بچه ای را میدزدند و مثل پسره خودشون بزرگش میکنن و آموزشش میدن که مثل خودشون بشه و آدم بکشه . یه روز پسره یه چیزی در مورد بچگی هاش میفهمه و سعی میکنه بفهمه کی بوده و …
این سریال ماجرای سه تا خواهر و برادر رو نشون میده که توی دهه ۱۹۷۰ بزرگ شدن. لی کانگمو، سونگمو (برادر بزرگتر) و میجو (خواهر کوچیکتر) وقتی بچه بودن از هم جدا شدن، چون پدرشون تو یه ماجرای قاچاق کشته شد و مادرشون هم بعدش از دنیا رفت. سالها بعد که دوباره همدیگه رو میبینن، همه بزرگ شدن و میخوان از اونایی که زندگیشون رو خراب کردن انتقام بگیرن.
چا یون کیونگ، وکیل باتجربه طلاق، در مواجهه با طلاق خود، از مفهوم عدالت خسته شده است، در عوض راهی را انتخاب می کند که بیشترین سود مالی را داشته باشد. پس از شروع کار او با وکیل تازه کار پرشور هان یو ری که معتقد است بدون توجه به پول به مردم کمک می کند، این تغییر می کند.
جونگ جین (Nam Ji Hyun) 28 ساله بعد از آنکه نامزدش او را رها می کند و از کار اخراج می شود، تصمیم می گیرد با مادرش رستوران باز کند. اما رستوران ورشکست می شود. مادرش به روستا می رود و جونگ جین را در رستوران تنها می گذارد. در آن زمان، جو هی را (Song Ji-Hyo) در مقابل او ظاهر می شود. جو هی را یک جادوگر است و از جونگ جین میخواهد رستورانش را به او قرض بدهد…
نا جی ووک (جی چانگ ووک) دادستانی در دفتر مرکزی دادستانی هست که کار حرفه ایش رو با وکالت خصوصی عوض میکنه. اون از آسیبی که ناشی از اتفاقی در دوران کودکیش میشه، و مربوط به پدر و مادر و عشق اولش بوده؛ رنج میبره. اون بونگ هی (نام جی هیون) یه دادستان کارآموزه که در دوران جوونیش قهرمان تکواندو بوده، مظنون به قتل میشه. یه روز این دو نفر متوجه میشن که تبدیل به هدف های “یک قاتلِ مبتلا به فراموشی” شدن و این شروع ماجراست…