داستان درباره یه شهر کوچک زراعی به اسم مدیا راک نامیده می شوند توی سطح شهر پخش میشوند، که این سنگ ها تاثیرات عجیبی روی آدمهای داخل شهر دارد و قدرت های متفاوتی به آدمها میدهد که اکثرا هم آدمهای شر این قدرتها را بدست میاورند ولی همراه این شهاب باران ها پسر بچه ای هم از فضا به زمین می آید و توسط خانواده ای که بچه دار نمی شدند به طور اتفاقی پیدا می شود. این بچه قدرتهای عجیبی دارد و این خانواده تصمیم میگرند که این بچه را بزرگ کنند و چون نمی خ واستند مشکلی برای این بچه به وجود بیاید قدرتهای استثن ایی او را از همه مخ فی نگه میدارند . خلاصه جریان داستان از آنجا شروع می شود که این پسر بچه که اسمش را کلارک گذاشته بودند بزرگ شده و به مدرسه می رود و در هر قسمت درگیر جریان تازه ای می شود و از نیروهای عجیبش استفاده می کند...
“هدف انسانی ” محصول سال ۲۰۱۰ و شبکه “فاکس” می باشد . “کریستوفر چنس” متخصص امور امنیتی، محافظ و کارآگاهی خصوصی می باشد ، که با قرار دادن خود به عنوان سپر انسانی از مشتریان خود در مقابل ترور محافظت می کند. او به طور محسوس یا غیر محسوس مشتریان خود را که قرار است هدف ترور قرار بگیرند دنبال کرده و یا خود را در موقعیت آنها قرار می دهد و در لحظه ترور با زیرکی وارد عمل می شود و فرد یا افراد اجیر شده را از میان برمی دارد. او با دفتری خصوصی که توسط همکارش “وینستن” اداره می شود همکاری می کند، و فردی مرموز و زیرک به نام ” گوررو ” با هنرنمایی” جکی ارل هیلی” نیز برای یافتن افرادی که در پشت پرده این ترور ها قرار دارند به او کمک می نماید. “کریستوفر چنس” با بازی “مارک ولی” مهارت “جک بائر”(۲۴) ، شوخ طبعی “جفری داناوان” (Burn Notice )و خوش تیپی ” جیمز باند ” را یکجا دارد…
جان کنستانتین که یک متخصص علوم فراطبیعی است خود را به واسطه گناهانی که در گذشته انجام داده مقصر می داند و امید و ایمانش را از دست داده است اما ناگهان طی اتفاقی ناخواسته او مجبور می شود با استفاده از قدرت های ماوراء الطبیعه خویش در برابر نیروهای شیطانی قرار گیرد و از مردم و بشریت محافظت کند...
سریال Powerless داستان امیلی (Emily) را روایت میکند، یک دختر جوان که در اداره بیمه کار میکند و وظیفهاش تخمین زدن خسارات به بار آمده از سوی ابرقهرمانان و آدمهای شرور است، کسانی که فکر میکنند این شهر، میدان جنگ آنهاست. امیلی و همکاراناش شاید هیچ قدرتی نداشته باشند، اما آنجا هستند تا زندگی انسانها را تغییر دهند و ثابت کنند که برای قدرتمند بودن، حتما نباید قابلیتهای ابرقهرمانی داشته باشید…
پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند ولی در عین حال شخصیت قدیم خودش رو هم حفظ کند...
داستان در مورد "بری آلن" است، کسی که بعد از انفجار در آزمایشگاه S.T.A.R و قرار گرفتن در معرض ذرات شتاب دهنده به کما میرود. چند ماه بعد از کما بیرون میآید و متوجه سرعت و قدرتی عجیب درون خود میشود که این امکان را به او میدهد تا در سنترال سیتی مثل یک فرشتهی نگهبان که قابل رویت نمیباشد، حرکت کند. در حال حاضر تنها دوستان بری می دانند که او تبدیل به سریعترین مرد زنده جهان شده است. اما او بزودی متوجه میشود که تنها کسی نیست که در هنگام انفجار، قدرت فرا انسانی به دست آورده و افراد دیگری هم هستند که این قدرت را به دست آورده اما در راه درستی از آن استفاده نمیکنند. بنابراین "بری آلن" با آزمایشگاه استار همکاری میکند و مامور میشود تا از مظلومان شهر در برابر حوادث دفاع کند...
کاراگاهان گوردون و بولاک مشغول به تحقیق در مورد قتل والدین پسری بنام بروس وینُ میشوند، در همین حال پنگوئن سعی میکنه به گاتهام برگرده و قربانیانیُ بر جای میذاره...
یک دختر دانشجوی پزشکی به نام لیو مور (رز مکایور) که یک ریوننت (موجودی خیالی که در اصل از مرگ بازگشته) برای از دست ندادن حافظه و خاطرات و شکل ظاهری اش و در نهایت تبدیل نشدن به یک زامبی، مجبور است تا حداقل هر ماه، یکبار مغز آدم بخورد و سردخانه بیمارستان برایش حکم سلف سرویس را دارد. البته بعد از خوردن هر مغز، افکار و خاطرات صاحبش را هم جذب میکند و این نقطه جذابیت داستان است.
«سوپرگرل» داستان کارا دخترعموی سوپرمن است که در سیاره کریپتون به دنیا آمده و بعد از آمدن به زمین به خانواده فوسترن سپرده میشود. به کارا گفته شده که مراقب استفاده از قدرتهای خارق العاده خود باشد تا مورد توجه دیگران قرار نگیرد.
ریپ هانتر فردی است که آینده را مشاهده کرده و میداند اتفاقی خواهد افتاد که نه تنها زمین بلکه کل دنیا را از در بر میگیرد. حال اون وظیفه دارد تیمی از شروران و قهرمانان را باهم متحد کند تا در مقابل این تهدید بزرگ مقاومت کنند...
داستان سریال حول شخصیت کشیش ساکن شهر کوچکی درایالت تگزاس به نام Jesse Custer متمرکز است که طی حادثه ای در کلیسا، روح او به تسخیر موجود ماورالطبیعه ای در آمده که در اثر تسلط و نزدیکی با او، موجودی به نام Genesis در او زاده می شود. رویدادی که بر اثر آن کلیسا تخریب شده و تمام حضار در آن کشته می شوند. Genesis دارای هیچ خواسته شخصی نیست اما از آنجایی که دارای هر دو نیروی خیر و شر می باشد با پیوستنش به Jesse به طور بالقوه به موجودی تبدیل شده که می تواند او را تبدیل به قدرتمندترین موجود عالم تبدیل نماید. در همین حال Jesse که وجودش را انواعی از شک ها و تردید ها فراگرفته است تصمیم به آغاز سفری در سراسر ایالات متحده، برای یافتن خدا می گیرد...