نقاش وراج و همسرش ، که نزديک به 4 دهه مربي موسيقي است، در مراسمي شاد و جذاب با هم ازدواج ميکنند، بعد از مراسم، آکادمي کاتوليک جُرج براي اخراج وي تحت فشار قرار ميگيرد و تنها چند هفته بعد از جشن عروسي آن دو فقير ميشوند و نميتوانند رهن خانه را حفظ کنند و لازمه آپارتمان شيکشان را ترک ميکنند و...
نمايش نامه نويسي که به تراژيک بودن زندگي اعتقاد دارد، براي تشريح ديدگاهش داستان زني به نام «مليندا» (ميچل) را تعريف مي کند و دوستش که خلاف او فکر مي کند، روايتي کمدي از همان داستان را نقل مي کند.
روبن یک کارشناس آنالیز ریسک در یک شرکت بیمه است که پس از ازدواج با همسرش لیزا به ماه عسل می روند اما در اولین روز ماه عسل همسرش به او خیانت کرده و با یک مربی غواصی به اسم کلود رابطه برقرار می کند . روبن همسرش را رها کرده و به خانه بر می گردد. دوستان و همکارانش که از این موضوع مطلع شده اند تلاش می کنند تا او را از ناراحتی خارج کنند و تلاش کنند تا او با فرد دیگری آشنا شود. روبن یکروز بر حسب تصادف یکی از همکلاسی های مدرسه اش به اسم پلی پرینس را ملاقات می کند و آنها پس از چندین ملاقات دلباخته هم می شوند. از سوی دیگر لیزا نیز بسراغ او می آید و از او درخواست بخشش می کند...
سم و اِدی دو خواننده بیاستعداد هستند. اما، زمانی که توسط یک اوباش به نام Veal Chop (پل جیاماتی) با دو نابغه در حال نفوذ اشتباه گرفته میشوند، ناخواسته درگیر یک زندگی جنایتکارانه میشوند...
سریال Powerless داستان امیلی (Emily) را روایت میکند، یک دختر جوان که در اداره بیمه کار میکند و وظیفهاش تخمین زدن خسارات به بار آمده از سوی ابرقهرمانان و آدمهای شرور است، کسانی که فکر میکنند این شهر، میدان جنگ آنهاست. امیلی و همکاراناش شاید هیچ قدرتی نداشته باشند، اما آنجا هستند تا زندگی انسانها را تغییر دهند و ثابت کنند که برای قدرتمند بودن، حتما نباید قابلیتهای ابرقهرمانی داشته باشید…