در سال ۱۸۴۸، یک بانک تصمیم دارد یک ریل راه آهن سرتاسر مکزیک بکشد، از این رو شروع می کند به خریدن بانکهای کوچک و زمینهای کشاورزی بدهکاری که بر سر راه هستند. مامور بانک، ظالمی بنام «جکسون» است. دو زن تصمیم می گیرند جلوی این بی عدالتی را بگیرند، «ماریا» (پنلوپ کروز) دختر زمخت و بی سواد یک مزرعهدار، و «سارا» (سلما هایک)، دختر تحصیل کردهی صاحب بانک. ماریا و سارا جهت فراهم کردن پول برای مردم بی خانهمان و گرفتن انتقام، شروع به سرقت از بانکها می کنند. اما جکسون و افرادش نیز بیکار نمی نشینند و…
یک مرد آمریکایی که نامش در طول فیلم گفته نمیشود وارد میخانه ای در مکزیک میشود.او داستانی از یک مرد قد بلند مکزیکی به نام ال ماریاچی که در جعبه گیتارش اسلحه پنهان کرده بود و میخانه ای که در آن بوده تعریف میکند.در داستان او همه افراد در میخانه به جز خود او توسط آن مرد مکزیکی کشته میشوند و …
داستان این فیلم در سال ۱۹۹۵ اتفاق میافتد و وقایع و پیامدهای قتل مائوریزیو گوچی، تاجر ایتالیایی و رئیس خانهٔ مد گوچی، توسط همسر سابقش پاتریزیا رجیانی را به تصویر میکشد...
داستان فیلم راجع به بهترین بادیگارد دنیا با بازی “رایان رینولدز” است که آخرین مشتری او یک مزدور اجاره ای “ساموئل جکسون” بوده و قرار است در دادگاه بین المللی علیه یک دیکتاتور و قاتل “گری الدمن” شهادت دهد، وظیفه رینولدز محافظت از او برای رسیدن به دادگاه است. آنها باید اختلافات را کنار بگذارند و باهم همکاری کنند تا در زمان تعیین شده به دادگاه برسند، اما…
ست گکو (جرج کلونی) و برادر کوچکترش (کوئنتین تارانتینو) پس از اینکه سرقت مسلحانه خونینی را در تگزاس انجام می دهند، تصمیمی دارند از مرز گریخته و وارد مکزیک شوند. آنها یک کشیش و دو فرزندش را گروگان می گیرند تا آنها را از مرز عبور دهند. آنها غروب آن روز و پس از عبور از مرز به یک کلوب می رسند که افراد مشکوکی در آنجا هستند. آنها تصمیم می گیرند شب را در آنجا سپری کنند اما پس از مدتی پی می برند که صاحبان آنجا عده ای خون آشام هستند و اکنون برای نجات جانشان بایستی با آنها مقابله کنند.
دهه ي ۱۸۶۰. «جيمز وست» (اسميت) و «آرتيموس گوردون» (کلاين) دو مأمور فدرال با ويژگي هاي کاملا متضاد هستند. رئيس جمهور ايالات متحد از آن دو دعوت مي کند تا نابغه اي با مقاصد شيطاني به نام «دکتر آرليس لاولس» (برانا) را بيابند و دستگير کنند...