توم ریدر ( در زبان فارسی رسانه ها گاهاً از عنوان « مهاجم مقبره » استفاده می نمایند که به نظر نمی رسد خیلی نامگذاری جذابی برای نام انگلیسی این عنوان باشد! ) نام بازی رایانه ای معروفی است که نخستین بار در دهه 90 میلادی منتشر شد و به سرعت توانست تبدیل به یکی از محبوب ترین بازیهای رایانه ای دنباله دار شود و به فروش قابل توجهی نیز دست پیدا کند. شرکت سازنده این بازی در دهه 90 میلادی Eidos Interactive نام داشت که بعدها به دلیل مشکلات مالی به زیر مجموعه Square Enix ملحق شد و پس از آن « توم ریدر » سهم بیشتری از بازار بازی های رایانه ای را کسب نمود و توانست به سینما نیز راه پیدا کند.
در دهه نخست قرن بیست و یکم، دو عنوان سینمایی از این بازی تهیه شد که در آن مقطع آنجلینا جولیِ جوان ایفاگر نقش لارا کرافت شد. اثری اکشن که علی رغم انتقادات توانست به فروش قابل قبولی دست پیدا کند و البته قدم بزرگی برای ارائه تصویر یک قهرمان زن در سینمای هالیوود باشد. با اینحال فیلم « توم ریدر » با دو قسمت کار خود را در سینما پایان داد و آنجلینا جولی هم مسیر دیگری را در سینما پیش گرفت. در این میان،سری جدید بازی « توم ریدر » در سال 2013 روانه بازار شد و توانست موفقیت عظیمی بدست آورد و از همان زمان گمانه زنی ها درباره ساخت نسخه سینمایی براساس آن مطرح شد و حالا پس از گذشت 5 سال، لارا کرافت بار دیگر به سینما بازگشته و در پی جلب نظر علاقه مندان به بازیهای رایانه است.
لارا کرافت ( آلیشیا ویکاندر ) دختر جوانی است که هنوز مرگ پدرش ( دومینیک وست ) را باور ندارد. او زندگی بی برنامه ای را پشت سر می گذارد و هیچ فعالیت مشخصی هم ندارد و به نظر می رسد که زندگی برای او با پوچی همراه شده. لارا علی رغم وجود تمام شواهد مبنی بر مرگ پدرش، کماکان به دنبال سرنخی از اوست و سرانجام پس از اینکه موفق می شود پیامی مخفی را از پدرش بیابد، تصمیم می گیرد تا به آخرین نقطه ای که وی در آن رویت شده سفر نماید که جزیره ای عجیب و مرموز در ژاپن می باشد. لارا پس از سفر به جزیره متوجه حقایقی می شود و...
« توم ریدر » براساس بازی نسخه سال 2013 ساخته شده و حتی رخدادهایی که برای لارا کرافت در حین سفر به جزیره رخ می دهد نیز براساس آنچه که در بازی رایانه ای رقم می خورد ساخته شده است. به نظر می رسد کارگردان نروژی اثر روآر آتاگ ( بعید می دانم نامش را درست تلفظ کرده باشم! ) تلاش کرده تا جایی که امکانش وجود داشته، صحنه های فیلم را مطابق نسخه بازی ساخته و روانه سینما نماید تا دل طرفداران را بدست بیاورد. باید گفت که آتاگ در بازسازی این صحنه ها وسواس زیادی به خرج داده و سکانس ها هم شباهت قابل قبولی به نمونه اصلی یافته اند که می تواند جالب توجه باشد.
با اینحال زمانی که فیلم به جزیره می رسد، تازه مشکلات اثر یکی پس از دیگری نمایان می شود. اولین مشکل بزرگ فیلم خودِ لارا کرافت است. در دو عنوان قبلی سینمایی « توم ریدر » وضعیت شخصیت اصلی داستان تا حد زیادی مشخص بود و تماشاگر می توانست با درک کلیات شخصیت پردازی لارا کرافت ( که خیلی نیاز به جدی گرفتنش نبود! )، با او در طول داستان همراه شود. اما در اینجا لارا کرافت در دقایق مختلف فیلم رفتارهای متناقضی از خود به نمایش می گذارد که مخصوصاً در بخش درامِ داستان برجسته تر است. بطور کل شخصیت پردازی که منجر به ارائه یک تصویر واضح و قابل درک از لارا کرافت شود، در طول داستان ارائه نمی شود و همین موضوع سبب شده تا مخاطب نتواند به درک درستی از او برسد و در غم و اندوه یاد پدر نیز با او همراه شود.
دیگر مشکل عجیب فیلم در خلق سکانس های اکشن است. با اینکه خود سازندگان بازی « توم ریدر » نیز پس از سالها به این نتیجه رسیدند که نمی توان موقعیت های اَبَرقهرمانی برای این شخصیت در طول بازی خلق کرد و بهتر است او را در موقعیت های انسانی تر قرار داد تا مخاطب کمی هم استرس را تجربه نماید، اما در نسخه سینمایی این اصل نادیده گرفته شده و لارا کرافت در موقعیت هایی قرار می گیرد که اغلب اَبَرقهرمانان در آن خودنمایی می کنند! نکته جالب اینکه در بدترین موقعیت ها نیز تماشاگر مطمئن است که بهرحال قرار نیست اتفاق مشخصی برای قهرمان داستان رخ دهد از این جهت چه گردباد و چه طوفان و چه بمب اتم، تاثیری در وضعیت قهرمان داستان ندارد و او همواره پیروز است.
آلیشیا ویکاندر که انتخابش به عنوان بازیگر نقش لارا کرافت انتقادات زیادی را نیز به همراه داشت، تلاش بسیار زیادی انجام داده تا بتواند به شخصیت نزدیک شود. او تمرینات طاقت فرسایی را پشت سر گذاشته تا از لحاظ فیزیکی به لارا کرافت نزدیک شود و باید گفت که در کار خود نیز موفق بوده است. شاید اگر مخاطب فیلم از طرفداران سرسخت سری بازی « توم ریدر » نباشد، بتواند ارتباط مناسبی با ویکاندر پیدا کند؛ هرچند که اغلب این افراد عنوان کرده اند که انتخاب او به هیچوجه نخواهد توانست رضایت آنان را فراهم نماید. چند بازیگر مکمل از جمله والتون گاگینز نیز در فیلم حضور دارند که بود و نبودشان خیلی اهمیتی در داستان ندارد و در اینجا یکه تاز فقط شخصِ ویکاندر است و دیگران بهانه ای برای حضور او در تصویر!
« توم ریدر » در بخش فنی با در نظر گرفتن استفاده حداکثری از پرده سبز که حضورش در تصویر بیش از حد معمول است، قابل قبول است اما در بخش فیلمنامه و کارگردانی درهم و آشفته است و همین مسئله سبب می شود تا تلاش بخش جلوه های ویژه فیلم نیز چندان به چشم نیاید. منطق روایی در خلق صحنه های اکشن در اینجا در حداقل ممکن قرار دارد و حتی می تواند در بخش فیزیک و قوانین آن، به سری « سریع و خشمگین » تنه بزند. با توجه به اینکه قرار است لارا کرافت تحت هر شرایطی پرش کند و به مقصد برسد و رستگار شود، به نظر نمی رسد که تماشاگر فیلم استرس چندانی برای سرنوشت قهرمان داستان داشته باشد و فیلم نیز در جامه عمل پوشاندن به این اصل نیز تمام تلاش خود را به کار بسته تا بازسازی سینمایی « توم ریدر » ابداً هیجان انگیز نباشد و در بخش داستانی هم توفیقی نه نصیب علاقه مندان به سینما و نه طرفداران بازی رایانه ای شود!
Thor نام جنگجوی مغرور و قدرتمند سرزمین آسگار است . Thor با قدرت خارج العاده خود برای زندگی در میان انسانها به سیاره زمین فرستاده میشود . زمینی که خیلی زود او را مبدل به یکی از بهترین مدافعان خود میکند …
استیو راجرز سعی دارد تا وارد نیروهای نظامی آمریکا شود اما تلاشش ناموفق است تا اینکه طی آزمایشی در راستای اهداف محرمانه دولت آمریکا به یک قهرمان تبدیل میشود و …
فدراسیون تجاری، رفت وآمد به سیاره صلح جو نابو را به منظور حل یک کشمکش تجاری کهکشانی مسدود کردهاست. صدراعظم والوروم، رئیس مجلس سنای جمهوری کهکشانی به طور محرمانه دو شوالیه جدای به نامهای کوایگان جین و شاگرد او اوبیوان کنوبی را برای دیدار با فدراسیون تجاری و حل بحران به آنجا میفرستد، غافل از اینکه فدراسیون تجاری با یک لرد سیت مرموز، دارت سیدیوس همپیمان گشته که به آنها دستور داده است تا با ارتش عظیم درویدهایشان به نابو حمله کرده و دو شوالیه جدای را به قتل برسانند...
مخترع میلیاردر، «تونی استارک» که اکنون تمام دنیا از زندگی دوگانه او بعنوان «مرد آهنی» خبر دارند، از طرف دولت تحت فشار قرار می گیرد تا تکنلوژی ای که بدست آورده را به ارتش بدهد. استارک که نمی خواهد به این راحتی اختراعش را در اختیار دیگران بگذارد، تصمیم می گیرد به همراه دوستانش در مقابل دشمنانی قدرتمند بایستد.
کودکی که از یک سیاره بیگانه در حال نابودی به زمین فرستاده شده است، توسط والدین جدید زمینی اش بزرگ می شود. گرچه زندگی معمولی بعنوان یک خبرنگار دارد، اما زمانی می رسد که مجبور می شود از قدرت های خارق العاده ای که نسبت به انسان ها دارد، برای مقابله با افراد شرور استفاده کند...
۱۰ سال بعد از تلاش برای نجات نابو، کهکشان در آستانه جنگ داخلی قرار می گیرد. تحت رهبری «جدای» خائن، هزاران سیستم خورشیدی تهدید به جدا شدن از جمهوری کهکشانی می شوند. شاگرد هوشیار و لجوج «جدای» که یک شوالیه دلیر است به همراه ملکه به قلب این کشمکش کشیده می شوند و جنگ آغاز می شود...
بتمن که از عملکرد ابرقهرمان ، سوپرمن در هراس است، خود را تبدیل به ناجی جدید شهر گاتهام میکند. زمانی که بتمن و سوپرمن در جنگ با یکدیگر به سر میبرند، تهدیدی تازه نسل بشر را در خطر بزرگتری از آنچه با آن رو به رو بودند قرار میدهد…
«پيتر پارکر» (مگواير) هنوز براي روزنامه ي «ديلي باگل» کار مي کند و هنوز آماده است تا در هيئت «اسپايدر من» به کمک مردم بشتابد. تا اين که يک توده ي سياه رنگ ماوراي زميني خود را به بدن او مي چسباند و «پيتر» را متوجه نيمه ي تاريک وجودش مي کند. به اين ترتيب يک «اسپايدر من» خشن و بي رحم پا به عرصه مي گذارد...
یک سازمان مخفی دولتی تصمیم می گیرد چند زندانی بسیار خطرناک را برای انجام ماموریتی فرا بخواند. این افراد در صورت انجام موفقیت آمیز ماموریت با پاداش خوبی مواجه خواهند شد اما…