کریستین (بن افلک) یک نابغه ریاضی است که به عنوان یک حسابدار مشغول به کار است ولی این تمام ماجرا نیست زیرا او زندگی دومی هم دارد و آن قبول کارهای کثیفی است که شرکت های منعدد بر عهده او می گذارند، از فرار از مالیات گرفته تا پولشویی و اختلاس. او به تازگی پیشنهاد خوبی دریافت کرده تا بررسی کند که چرا بین حساب های مالی یک شرکت، اختلاف بسیاری وجود دارد. در ادامه هم چنین پای یک مامور به ماجرا باز می شود که کارش رسیدگی به جرایم اقتصادی است...
فیلم دوبله فارسی کامل و بدون حذفیات «حسابدار»
دوبله شده توسط موسسه داخلی معتبر و حرفه ای // مدیر دوبلاژ: سعید شیخ زاده
گویندگان: منوچهر والی زاده، نصراله مدقالچی، نازنین یاری، رضا آفتابی، سعید شیخ زاده، کریم بیانی و ...
نسخه هایی که با این نماد
CC
نشان داده شدهاند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی
هستند.
کیفیت:
BluRay 1080p mHD
حجم :
6.9 گیگابایت
انکودر:
NightMovie
این روزها هالیوود طوری سوزنش در فیلم های ابرقهرمانی گیر کرده که به حسابدارها هم رحم نمیکند و دست آنها هم تفنگ میدهد تا بروند با مجرمان مبارزه کنند و عدالت را به خیابانها برگردانند! این یعنی طرفداران فیلمهای ابرقهرمانی هیچوقت نباید نگران کمبود اینجور فیلمها باشند. چون حتی اگر کامیکبوکی برای اقتباس نمانده باشد، استودیوهای فیلمسازی به روشهای دیگری سهم سالانهشان از فیلمهای ابرقهرمانی را تامین میکنند. «حسابدار» براساس علاقهی بیحد و وصف هالیوود به این ژانر ساخته است. داستانش دربارهی مرد کمحرفِ ریاضیدانی است که با قابلیتهای فرابشریاش در جمع و تفرین اعداد، روزها حسابهای مشتریهایش را بهطرز دقیق و سریعی ردیف میکند و در ساعات بیکاری هم تبدیل به استاد هنرهای رزمی و تکتیرانداز ماهری میشود که از یک مایلی اهدافش را هدشات میکند. او از یک طرف با انجام کارهای حسابداری کارتلهای مواد مخدر و مافیاهای بینالمللی پول در میآورد و از طرف دیگر این پولها را خرج کارهای انساندوستانه میکند. مهمترین تواناییاش اما این است که همیشه میتواند خودش را طوری مخفی کند که هیچ عکس درستی از او وجود ندارد. تمام عکسهایی که دولت از او دارد یا از پس گردنش است یا از کنار صورتش. حسابدارِ داستان چندتا هویت مستعار دارد و یک کاروان پر از پول و طلا و اسلحه و آثار هنری که نقش غار بتمنش را دارد. این آقای حسابدار کسی نیست جز بن افلک خودمان که به تازگی نقش بتمن جدید سینما را برعهده گرفته و تنها تفاوتش با بتمن این است که شنل به تن نمیکند. وگرنه حتی در آدمکشی هم مثل بتمن افلک هیچ ابایی به خودش راه نمیدهد.
این حرفها به این معنی نیست که با فیلم بدی طرفیم. «حسابدار» یکی از فیلمهای غافلگیرکنندهی اواخر سال ۲۰۱۶ بود که در گیشه حسابی موفق بود و به نظر میرسید قرار است تبدیل به یک اکشنِ اولد-اسکول درجهیک شود؛ چیزی که همیشه از آن استقبال میشود. مهم نیست که فیلم از لحاظ ساختار فرقی با دیگر فیلمهای ابرقهرمانی نمیکند. مهم این است که به جای فیلمهای ابرقهرمانی مرسوم که همهی کاراکترها یک لباس رنگارنگِ عجیب به تن دارند و در میان بارانی از جلوههای کامپیوتری پرواز میکنند، «حسابدار» با قول تبدیل شدن به یک فیلم ابرقهرمانی واقعی پا به میدان گذاشت. محصول نهایی اما چیزی که میتوانست باشد نیست. «حسابدار» اگرچه نسبت به بسیاری از فیلمهای ابرقهرمانی که از روی کامیکبوکهای شناختهشدهتر ساخته میشوند، عناصر جالبتوجهتری دارد و در بدترین حالت یک تلاش درست در تولید یک اکشن سرگرمکننده محسوب میشود و اگرچه فیلم آنقدر به اهدافش دست پیدا میکند که دوست دارم دنبالهی بهتری از آن را ببینم، اما اصلا و ابدا یکی از بهترین اکشنهای مفرح امسال نیست.
بزرگترین مشکل فیلم در رسیدن به هدف اصلیاش که ارائهی یک اکشن جمعوجورِ قوی است، عدم بررسی دقیق دلایل موفقیت منابع الهامش است. آخه، «حسابدار» فیلمی است که با هدف تکرار نوع قهرمانان و اکشنهای موفقیتآمیزِ کاراکترهایی مثل لیام نیسن در سهگانهی «ربودهشده»، کیانو ریوز در «جان ویک» و تقریبا تمام فیلمهایی که تام کروز در طول این چند سال انجام داده، ساخته شده است. این اصلا کار بدی نیست. خود «جان ویک» که همین الان هنوز هیچی نشده به جایگاه کلاسیکی دست پیدا کرده، فیلمی است که به درستی از اکشنهای دههی هشتادی خودِ کیانو ریوز الهام گرفته بود. حتی فیلمهای «ربودهشده» هم در بدترین حالت اکشنهای تند و سریعی هستند که امکان ندارد در حال پخش باشند و خودتان را در حال تماشای آنها تا پایان پیدا نکنید!
بزرگترین مشکل فیلم در رسیدن به هدف اصلیاش که ارائهی یک اکشن جمعوجورِ قوی است، عدم بررسی دقیق دلایل موفقیت منابع الهامش است
اینها فیلمهایی هستند که جایگاه خودشان را به عنوان ارائهدهندهی یک سری زد و خوردهای خشونتبار میشناسند و با معرفی یک کاراکتر کاریزماتیک و تمرکز روی اعمال او در قیمهقیمه کردن دشمنانش، تبدیل به یک ماراتن بیوقفهی هیجانآفرینی میشوند. «حسابدار» در ماموریت اول موفق است؛ فیلم قهرمان جذابی معرفی میکند. دقیقا به خاطر همین است که دوست دارم شاهد فیلم بهتری با حضور کاراکتر کریستین وولف باشم. وولف تمام ویژگیهای یک قهرمان بزنبهادرِ کامیکبوکی را تیک میزند. او از کودکی مبتلا به اوتیسم بوده که حالا در بزرگسالی موفق شده از این بیماری به عنوان یک مزیت نسبت به آدمهای عادی بهره ببرد و تبدیل به ریاضیدانی شود که کارش در محاسبات پیچیده از انسانهای سالم بهتر است. یکجورهایی قدرت فرابشری او همین توانایی استثناییاش در محاسبات سریع اعداد است. طوری که انگار حتی در مورد هدف قرار دادن دقیقِ قربانیانش هم قبل از کشیدن ماشه، همهچیز را بهطور صدمثانیهای محاسبه میکند.
اینجور قهرمانان اکشنهای بیموویوار در یکی-دو ویژگی خلاصه میشوند. برایان میلز؛ پدری که آدمرباها از چپ نگاه کردن به دخترش پشیمان میشوند. جان ویک؛ کسی که برای شکار لولوخورخوره فرستاده میشود و کریستین وولف؛ حسابداری که حساب آدمبدها را صاف میکند. خود داستان هم باید در حد کاراکترها سرراست باشند. «ربودهشده»ها تا وقتی خوب هستند که جلوی لیام نیسن را در درو کردن آدمرباها نمیگیرند. ایدهی مرکزی «جان ویک» هم به انتقام یک ابرقاتل از یک سازمان مافیایی به خاطر کشتن سگ همسر مرحومش خلاصه میشود. متاسفانه این همان دومین ماموریتی است که «حسابدار» از آن سربلند بیرون نیامده است. فیلم بهطور بیدلیلی پیچیده است. این از آن فیلمهایی است که فقط ادای پیچیدهبودن را درمیآورد و فقط با درهمگره زدنِ کلافهای نخ، وانمود به داشتن سناریوهای عمیق میکنند. فیلم در آن واحد میخواهد یک تریلرِ جاسوسی، یک اکشن مفرح بیمغز، یک درام خانوادگی دربارهی کودکی آسیبدیده، یک کمدی رومانتیک و یک بیانیه امیدوارانه دربارهی کودکان اوتیسمی باشد. بله، فیلمهای زیادی هستند که با موفقیت در آن واحد به موضوعات مختلفی میپردازند، اما «حسابدار» فقط به این موضوعات ناخنک میزند و هیچوقت به یکی از آنها پایبند نمیماند. این بزرگترین ضربه را به فیلم زده است. اگرچه ما برای دیدن خفنبازیهای کاراکتر اصلی به تماشای فیلم نشستهایم، اما بخشهای بسیار بسیار طولانیای از فیلم به توضیح گذشتهی وولف، تماشای او در حال صحبت کردن دربارهی مسائل حوصلهسربر حسابداری و خطهای داستانی فرعیای اختصاص دارد که هیچوقت به نتیجهی تاثیرگذاری نمیرسند و فقط کاری کردهاند که کسی که به هوای دیدن اکشن به تماشای این فیلم نشسته را دلسرد و ناراضی بدرقه کند.
مشکل بعدی فیلم این است که شخصیتهای فرعی کاری برای انجام دادن ندارند. به حدی که اگرچه با بازیگران خوبی طرفیم، اما آنها با تمام زوری که میزنند توانایی جلب نظر تماشاگر را ندارند. مثلا بعد از آخرین صحنهی مهم آنا کندریک میشد حدس زد که او از بقیهی فیلم غایب خواهد بود و این اتفاق هم میافتد. اگر تلف شدن کندریک کافی نیست، باید به خردهپیرنگ جی.کی. سیمونز به عنوان مامور خزانهداری اشاره کرد. کسی که در ابتدا به عنوان بازیکن مهمی در جریانات آیندهی داستان و کسی که قرار است موی دماغ شخصیت اصلی شود معرفی میشود، اما ناگهان معلوم میشود که شخصیت او فقط و فقط وسیلهای برای توضیح دادن گذشتهی کریستین وولف است و تمام. سیمونز فقط یک سکانس مشترک با افلک دارد که آن هم مربوط به یک فلشبک کوتاه در لابهلای همین توضیحات است. ما هیچچیزی دربارهی کاراکتر سیمونز دستگیرمان نمیشود و همین یک نکته برای اثبات بیخاصیت بودن او در فیلم کافی است. سکانس توضیحی کاراکتر سیمونز در اوایل پردهی آخر واقعا یکی از طولانیترین و بدترین سکانسهای کل فیلم است و باورم نمیشود که یک نویسنده چنین چیزی را در وسط یک فیلم اکشن قرار داده است. وجود چنین سکانسهای بیخاصیت و حوصلهسربر در طول فیلم است که ضربهی بزرگی به اکشنها زدهاند و کاری کرده تا تماشاگر اهمیتی به داستان ندهد که حالا برخوردهای فیزیکی کاراکترها برایش جذاب باشد.
این از آن فیلمهایی است که فقط ادای پیچیدهبودن را درمیآورند و با درهمگره زدنِ کلافهای نخ، وانمود به داشتن سناریوهای عمیق میکنند
این در حالی است که اگرچه از شخصیت کریستین وولف تعریف کردم و اگرچه افلک در نقش مرد بیاحساس و سردی که قبل از انجام هرکاری بهطور بامزهای به نوک انگشتانش فوت میکند بد نیست، اما به نظرم بهتر بود به خاطر سابقهی افلک به عنوان کسی که نقشهای کاراکترهای اکشن متعددی را بازی کرده، فرد دیگری را به جای او انتخاب میکردند. چون یکی از ویژگیهای شخصیت کریستین وولف غیرمنتظرهبودن اوست. او باید روزها به عنوان حسابدارِ نِردی به نظر برسد که وقتی شبها اعمال جسورانهاش را دیدیم غافلگیر شویم. اما افلک هیچوقت به عنوان یک حسابدار باورپذیر نمیشود و همیشه میتوان حالت قهرمانانهی او را در زیر هیکل چهار شانهاش دید. بنابراین وقتی بقیهی کاراکترها با دیدن چهرهی واقعی او شوکه میشوند، تماشاگران این شوک و شگفتی را تجربه نمیکنند. بلکه همهچیز به خاطر سابقهی این بازیگر در بازی کردن کاراکترهای مرگبار عادی به نظر میرسد. مطمئنا اگر بازیگری که به خاطر فیلمهای اکشن شناختهشده نیست برای این نقش انتخاب میشد، تماشای کارهای او باورپذیرتر و جذابتر میشد. اما خب، حقیقت تلخ این است که استودیوهای هالیوودی به فکر اجرای درست فیلمنامه نیستند و فقط به دنبال قرار دادن یک ستاره روی پوسترهای فیلمشان هستند.
گوین اُکانر به عنوان کارگردان فیلم در زمینهی طراحی اکشنها و شکلدهی شخصیت افلک میداند که دارد چه کار میکند. کاش فیلم ذرهبینش را روی همان دو نقطه نگه میداشت و به عمیقشدن در آنها ادامه میداد، اما واقعیت این است که «حسابدار» خودش را درگیر مسائل و کاراکترهایی میکند که چیز کمی به تجربهی کلی فیلم اضافه میکنند و نه تنها فیلم در این زمینه به مرور بهتر نمیشود، بلکه بدتر و بدتر هم میشود. در ازای هر نکتهی جذابی که وارد ماجرا میشود، یکعالمه توضیحات خستهکننده که خودمان آنها را کموبیش میدانیم و یکعالمه خردهپیرنگهایی وجود دارند که جلوی فیلم را از تبدیل شدن به یک اکشن سرراست گرفتهاند. فیلم با پرت کردن تماشاگران در دنیای جذابی آغاز میشود. جایی که حسابدارها، هیتمن هستند، کمپانیهای روباتیک خلاف میکنند و بچههای اوتیسمی قهرمانان آینده. اما به محض اینکه فیلم شروع به پرداختن به راز مرکزیاش میکند، متوجه میشویم که تقریبا اصلا رازی وجود ندارد و در واقع فقط با یک پازل ساده طرفیم که الکی کش داده میشود و در نتیجه غافلگیرهایی که فیلم به عنوان غافلگیری رو میکند، از کیلومترها دورتر روشن هستند. «حسابدار» از ریشه فیلم بدی نیست. اما بزرگترین گناهش این است که ایدهی یک اکشن هیجانانگیز را خراب میکند. خبر خوب این است که فیلم عملکرد خیلی خوبی در باکس آفیس داشت و احتمال تبدیل شدن این فیلم به یک فرانچایز بالاست. پس بیایید امیدوار باشیم حالا که زمینهچینی شخصیت اصلی و دنیایش تمام شده، فیلم در قسمتهای بعدی با حساب و کتاب بهتری به نقاط قوتش بپردازد و نقاط ضعفش را هم ضربدر صفر کند.
با نقد و بررسی فیلم The Accountant (حسابدار) همراه ما باشید تا به بررسی این فیلم اکشن هیجان انگیز بپردازیم و ببینیم بن افلک چگونه در نقش یک حسابدار قاتل بازی کرده است.
بازیگران فیلم
بن افلک – در نقش کریستین ولف
آنا کندریک – در نقش دانا کامینگز
جی.کی سایمونز – در نقش ری کینگ
جان برنثال – در نقش براکستون
جفری تامبور – در نقش فرانسیس سیلوربرگ
سینتیا ادای-رابینسون – در نقش مریبث مدینا
جان لیثگو – در نقش لامار بلک
جین اسمارت – در نقش ریتا بلکبرن
اندری آمبرگر – در نقش اد چیلتون
آلیسون رایت – در نقش جاستین
جیسون دیویس – در نقش متخصص مغز و اعصاب
رابرت سی. ترویلر – در نقش پدر کریس جوان
ست لی – در نقش کریس جوان
جک پرسلی – برادر کوچک کریس
کارگردان : گاوین او کانر
کریستین ولف (بن افلک) یک فرد مبتلا به اوتیسم (عملکرد توهمی مغز) می باشد که رشد ذهنی به او توانایی غیرمعمولی برای کار با اعداد داده است و او از این توانایی برای کمک به کشاورزان زمین های خود استفاده نمی کند بلکه او به مجرمان بین المللی کمک می کند تا منفعت و سودهای غیرقانونی خود را مخفی کنند. به عنوان یک مجموعه ی با مفاهیم بالای اکشن و هیجان انگیز، شوخی کمتری در آن دیده می شود و در دستان کارگردان گاوین او کانر (فیلم Warrior)، این اغلب یک وسیله ی محکم برای طراحی بهتر قطعات اکشن و تاثیر گذاری طنز شخصیت ها می باشد.
اما به عمل آوردن چنین چیزی همانند راه رفتن بر روی طنابی که در بالای یک گودال پر از شیشه های شکسته است، می باشد و نیازمند این است که مدیریت شود ولی در نهایت این برای او کانر زیادی بوده است. به همان اندازه که نیمه ی اول فیلم The Accountant (حسابدار) به خوبی ساخته شده است، با بدترین انتخاب های فیلم سازی که برای پرشکوه کردن فیلم انتخاب شدند، نیمه ی دوم کاملا فرو می ریزد. تفسیری اشتباه در بیان کردن داستان وجود دارد که در نهایت به اجباری برای شخصیت اصلی بدل می شود که باید از هر پازلی سر در بیاورد، در کل فیلم نتوانست این حماقت را در قلب فیلم بپوشاند.
حقه ی نهایی در هر فیلمی همانند این فیلم، این است که رشته ای با بالانس ظریف از موضوعی به اندازه ی کافی جدی را بگیرند و موضوع را حول آن مطرح کنند تا از بی اعتمادی جلوگیری کنند، اما موضع نباید زیاد جدی باشد و تمام سرگرم کنندگی آن را همانند زالو بیرون بکشد. گفتن بسیار ساده تر از انجام آن است. به عنوان مثال مقایسه ی بین ابرقهرمان دی سی و مارول کار بسیار دشواری است.
این یک مشکل است که به جای حل شدن، توسط انتخاب های غیرقابل توضیح استودیو بدتر می شود، بخصوص وقتی که استودیو میل دارد که تمام چیزها را با سرعت و راز و رمز بیش از حد توضیح دهند و می خواهد از میان آن فیلمی اکشن در بیاورد. اما در ابتدا بیان کنیم که بازیگران فیلم The Accountant (حسابدار) بدون شک بهترین نکته ی این فیلم هستند. معلوم شد که افلک این توانایی را دارد که نقش مردی را بازی کند که از معنی احساسات یا اینکه چطور احساسات را به درستی نمایش بدهد، نامطمئن است.
او تنها کاراکتری است که به طور کامل در فیلم مورد توجه قرار می گیرد، از حسابدار وحشت زده دانا (کندریک) تا آدم کش براکستون (برنثال)، آنها فقط در فیلم هستند تا شخصیت او را منعکس کنند.
از یک طرف تعداد زیادی تابش به اینکه چرا ولف این گونه است، وجود دارد. از طرف دیگر، آن باعث گیجی بسیار زیادی در میان فیلم سازان برای بیان داستان شده است. مثلا اینکه ولف چگونه یک خلافکار شد یا چگونه از این کار کنار کشید و تصمیم گرفت که زندگی دانا را نجات دهد. یکی از این ها یک طرح برای فیلمی اکشن است و دیگری داستان پشت آن را مطرح می کند، اما او کانر و نویسنده هایش نتوانستند که مشخص کنند که کدام یک طرحی برای یک فلش بک به گذشته است و کدام طرح در حال حاضر رخ می دهد. در یک جمله می توان گفت که جی.کی سایمونز بدترین بخش این فیلم بود، اغلب بعضی افراد از نوشتن این جمله خودداری می کنند.
خود سایمونز نه زیاد، او یک بازیگر با تجربه ی زیاد است، حتی قبل از اینکه جایزه ی اسکار را ببرد. این بیشتر به آنچه که او و مامور مدینا (آدای) از آن خالی هستند، مربوط می شود، آنها از درک چیزی که یک داستان را می سازد، عاجز هستند.
مامور خزانه داری افسانه ای با یک حکم توقیف در دستش، کینگ با تماسی تلفنی از طرف صدای مرموزی که به نحوی به کریستین ولف مرتبط است، حمایت می شود، این صدای مرموز کریستین را از بازداشت حفظ می کند و قبل از اینکه کینگ بازنشسته شود، می خواهد چرا و چگونگی آن را بداند. این یک مکانیزم زمخت ولی موثر برای توضیح دادن گذشته ی کریستین است، اما این همانند سرطان گسترش می یابد و بیشتر و بیشتر از زمان فیلم The Accountant (حسابدار) را می گیرد تا زمانی که به یک فلش بک بر می خورد.
در نگاهی به فلش بک های گذشته به خصوص در نیمه ی دوم فیلم، سمت پوچی نمایان می شود. تربیت بی رحمانه ی پدرش در واقع بینش او را به آنچه که نیاز دارد باز کرده است، نظم و انضباط و خشونت روزانه او را در این جهان جا داد. در کل بهترین نکته ای که در فیلم The Accountant (حسابدار) وجود داشت، حضور بن افلک می باشد، زیرا اگر او این فیلم را نجات نداده باشد، حداقل آن را قابل دیدن کرده است.
یک آدم کش حرفه ای به نام جان ویک که پس از مرگ همسرش از شغل آدم کشی بیرون آمده است، پس از حمله به منزلش و سرقت ماشین و کشتن سگ خانگی او دوباره دست به اسلحه می برد تا برای انتقامی خونین بپاخیزد، جان ویک در این مسیر با یکی از سردسته های خلافکاران و دوست قدیمی اش به نام مارکوس باید مقابله کند و …
در روایتی جدید از سری داستانهای شرلوک هولمز، کارگاه افسانه ای هولمز و دوست و همکار باوفایش جیمز واتسون در جنگی میان نیروی عقل و زور بازو درگیر می شوند، پس از یک سری قتلهای زنجیره ای و اسرارآمیز توسط ساحر «لرد بلک وود» و موفقیت هولمز در بستن پرونده، اینبار لرد بلک وود به طور اسرارآمیزی بازگشته و در صدد انجام دوباره قتلها و دیوانگی های خود و تهدید امنیت کشور انگلستان است و هولمز مامور جلوگیری از به خطر افتادن آرامش کشور می شود و ...
Ryan Gosling همیشه ساکت است، مگر زمانی که لازم است چیزی بگوید. راننده ای که روزها بدلکار فیلم است و شبها سارقان را از صحنه جرم دور میکند. اینها بخشی از شخصیت پردازی هوشمندانه در سکانسهای ابتدایی فیلم است و در آن مردی تحت فشار را نشان میدهد که در خیابانهای پر رمز و راز لس آنجلس در حال فرار از دست تعداد زیادی ماشین و هلیکوپتر پلیس است...
داستان حول محاصرهی صدها هزار سرباز بریتانیا، بلژیک، فرانسه و کانادا توسط ارتش آلمان میباشد. این نیروها در ساحل به دام افتادهاند و در حالی که پشت به دریا کردهاند و نیروهای دشمن هر لحظه نزدیکتر میشوند، مرگ خود را حتمی میبینند...
این فیلم درباره 2 پلیس تازه کار است که مامور می شوند تا یک دلال مواد مخدر را تعقیب کنند اما برای این کار آن ها خودشان را به شکل شاگرد مدرسه ای در می آورند و …
بعد از جنگ های داخلی امریکا برای تحویل یک فرد اعدامی جایزه ای گذاشته اند. حال فردی تصمیم به تحویل دادن مرد تحت تعقیب به کلانتر شهری دیگر می گیرد که در بین راه از سمت تعدادی راهزن و مزدور مورد حمله قرار میگیرد و از دست آنها به یک فروشگاه لباس در روستایی نزدیک پناه می برد و حالا باید هم از جان خود و هم از جان محکومی که در اختیارش است محافظت کند...
باز هم شهری گرفتار خشونت و گروه های خلافکار شده است و این بار نه یک قهرمان ، که گروهی از افراد که دارای قدرتهای خارق العاده و منحصر به فردی هستند در کنار یکدیگر جمع می شوند تا شهر را از جنایت پاک کنند. شهری که دیگر همه چیز آن در فساد غرق شده است از مقامات تا پلیس ها خیابانی . اما در این بین افرادی با کمک همدیگر سعی در بهبود اوضاع میکنند. اما نبرد با جنایتکاران همیشه با خونریزی و کشتار همراه است…
زمانی که آزمایشاتی جهت بدست آوردن درمانی برای آلزایمر بر روی میمون ها انجام میشود، یک میمون که از لحاظ ژنتیکی جهش یافته است، هوش بالایش را به کار می گیرد تا بقیه هم نوعانش را برای رسیدن به آزادی رهبری کند.