فیلم "مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه" اولین فیلم از مرد عنکبوتی هست که به کمک کمپانی وارنر ساخته شده است. این فیلم تا تاریخ فعلی با 879میلیون دلار پرفروشترین فیلم 2017 بوده است. تو داستان فیلم خبری از نیش عنکبوت نبود و فرض بر این بود که قبلا همچین شخصیتی رو میشناسیم. البته تو فیلم civil war این شخصیت معرفی شد و اتفاقا تا حدودی هم وجود ابرقهرمانهای دیگه تو این فیلم حس میشد. داستان هم از لحاظ زمانی بعد از avengers اتفاق میفته. بازی اکثر کارکترها قابل قبول هست و تام هالند (بازیگر نقش مرد عنکبوتی) گل سر سبد اونها هست. بازی شخصیت منفی هم بد نبود ولی خود نقشش بود که جالب نبود. جلوههای ویژه فیلم مثل تمام آثار کمپانی وارنر بدون نقص بود. در مقایسه با نسخههای قبلی معمولا ازین فیلم انتقاد میشه ولی جلوههای ویژه حتی نسبت به amazing spider man که زیادم از ساختش نمیگذره پیشرفت خوبی داشته. یه علامت بعد از اتمام فیلم نشون داده میشه که در موردش صحبتی نمیکنم. دلیل ضدقهرمان برای منفی بودن خیلی قانعکننده نیست. در ضمن این کارکتر در ابتدای فیلم یه موجود مهارنشدنی هست ولی به آخر که میرسه... . همونطور که گفتم دوباره از اول شخصیت رو نساختن اما بازم برای سومین بار شاهد یه اتفاق برای پیتر پارکر هستیم که تا ببینید متوجهش میشید.
اولین سوالی که برای همه پیش میاد اینه که این فیلم نسبت به مجموعههای قبلی چه تفاوتی داشته؟ اول اینکه سن پیتر کمتر هست و محیط فیلم تینیجری(نوجوونپسند) هست که خیلیها بهش انتقاد کردن. البته بنظر من مشکلی نبود و تنوع خوبی بود. خیلی هم خوب این فضا رو توصیف کرده بود. اما اشکالی که وجود داشت این بود که مرد عنکبوتی دیگه اون سمبلی که همه میخواستن نیست. انقدر ابرقهرمان زیاد هست که اسپایدرمن توشون پیدا نیست. دیگه مثل قبل تاثیرگذار نیست و فیلم رو یکبار مصرف کرده. دیدنش توصیه میشه ولی بعیده که کسی هوس کنه بیشتر از یه بار فیلم رو ببینه
برای من که عاشق اندرو گارفیلد در سری Amazing Spiderman بودم دیدن این فیلم خیلی سخت بود..تم فیلم شدیدا با فیلم های قبلی تفاوت داره از این جهت که داستان در یک دنیای تینیجری اتفاق می افته که به نظر من شباهت عجیبی به سری Kickass داشت. مشکل اسپایدرمن به طور کلی اینجاست که نه میتونه به اندازه بتمن عمیق باشه و نه به اندازه ددپول بانمک! البته ممکنه اولش فکر کنید که یک اسپایدرمن دبیرستانی مزخرف و احمقانه ست ولی همین بچگانه بودن یک "شیرینی" خاصی به فیلم داده که تو فیلم های قبلی وجود نداشت. فیلمش درباره شکل گیری اسپایدر من خیلی سرسری و با عجله توضیح میده انگار کارگردان با خودش گفته : اینا که می دونن این یارو چطوری اسپایدرمن شد، پس توضیح دادن به درک! این عجله داشتن تو همه ی سکانس ها هست: از سکانس های عاطفی بگیرید تا بدست آوردن لباس و هک کردن یک سیستم هوشمند چند میلیون دلاری در دوثانیه !
و چیزی که منو بیشتر از همه چیز اذیت کرد، این بود که هرچی توی Amazing SM روابط رمانتیک عمیق و احساسات برانگیز بودن، توی این فیلم روابط سطحی و سطحی و سطحی بودن؛ که البته با توجه به تم نوجوانانه منطقی به نظر میاد.
ولی با وجود این ها، هنوز هم فکر میکنم این فیلم فیلم باارزش و جذابی بود که ارزش دیدن رو داره ! قطعا خیلی خیلی بهتر از واندروومن جدید دنیای DC.
جیک سالی سرباز فلج نیروی دریایی به ماموریتی در پاندورا، قمر یکی از سیارات دوردست میرود. او در میابد که که انسانها قصد دارند موجودات شبه انسان پاندورا بنام «ناوی» را نابود کنند تا منابع با ارزش آنها که در جنگلهایشان نهفته است، را بدست آورند. جیک با یک هویت «آواتار» به داخل مردم ناوی نفوذ می کند، و از طرفی هم به سرهنگ کوارتیچ قول می دهد با ارتش همکاری کند...
«ناخدا باربوسا» (راش) کشتي «ناخدا جک اسپارو» (دپ) به نام «مرواريد سياه» را در اختيار مي گيرد و بعدا به شهر پورت رويال حمله مي برد و «اليزابت سوان» (نايتلي) دختر فرماندار (پرايس) را مي ربايد. «ويل ترنر» (بلوم) دوست دوران کودکي «اليزابت» با «جک» متحد مي شود تا «اليزابت» را نجات دهند و «مرواريد سياه» را دوباره به چنگ آورند. اما نفريني باعث شده «باربوسا» و خدمه اش براي هميشه در پرتو هر نور مهتابي به اسکلت هايي زنده تغيير شکل يابند...
فیلم درباره وید ویلسون است. مامور سابق نیرو های ویژه که به یک مزدور تبدیل شده کسی که مورد یک آزمایش شرورانه قرار گرفت که به او قدرت های شفابخشی تسریع شده بخشید و شخصیت ددپول را به وجود آورد. به همراه توانایی های جدید و حس شوخ طبعی تاریک و مرموز خود، ددپول به دنبال شکار مردی است که تقریبا زندگی او را نابود کرده بود.
داستان «عطش مبارزه » در آینده رخ می دهد. در این زمان حکومتی ستمگر به نام کاپیتول، همه ساله از میان ۱۲ منطقه ای که بر آنها حکمرانی می کند، از هر منطقه پسر و دختری را بر می گزیند تا در یک رقابت خشن با رقبای شان از منطقه های دیگر مبارزه کنند، در حالی که کل مراحل مبارزه از تلوزیون برای مردم پخش شده و در نهایت کسی برنده می شود که تنها فرد زنده مانده در این رقابت باشد. «کتنیس اوردین» داوطلب میشود تا به جای خواهر کوچکترش که از منطقه آنها برگزیده شده، به مبارزه برود...
پس از رخدادهای انتقامجویان: عصر اولتران، ثور بدون چکش خود میولنیر در دنیای دیگر زندانی شده است و در آنجا باید به منظور بازگشت به موقع به آسگارد و جلوگیری از رویداد محتمل الوقوع راگناروک (نبرد پایانی و فرجام کار جهان در اساطیر اسکاندیناوی)، توسط شخصیت بد ذات هلا در یک مبارزه به سبک گلادیاتورها در مقابل دوست قدیمیاش هالک قرار گیرد...
سال 2029 در بحبوحه ي جنگي هسته اي، ماشين ها و روبات ها عملا کنترل زمين را به دست گرفته اند و مشغول نابود کردن آخرين انسان هاي باقي مانده هستند. «نابودگر» (شوارتسنگر) موجودي ماشيني است که به سال 1984 فرستاده مي شود تا زني جوان به نام «سارا کانر» (هميلتن) را که مادر «جان»، ناجي بشريت در جدال با روبات ها خواهد بود، بکشد.
"دکتر رایان استون" یک مهندس پزشکی نابغه در اولین ماموریت خود با شاتل فضایی به همراه فضانورد کهنه کار "مت کاوالسکی" در آخرین ماموریت پیش از بازنشستگی به فضا فرستاده می شوند.اما در یک گردش روتین فاجعه ای بزرگ رخ می دهد.شاتل بطور کامل متلاشی شده و آنها را در فضای بیکران و بدون جاذبه سرگردان می کند...
در طی ماموریت سفر به مریخ . فضانورد مارک واتنی به طوفان شدیدی بر میخورد که با خوش شانسی میتواند جان سالم بدر ببرد اما حالا با اندکی وسایل برای زنده ماندن او تنها داخل سرزمین مریخ است و باید راهی برای مخابره با زمین پیدا کند تا زنده بماند...
Thor نام جنگجوی مغرور و قدرتمند سرزمین آسگار است . Thor با قدرت خارج العاده خود برای زندگی در میان انسانها به سیاره زمین فرستاده میشود . زمینی که خیلی زود او را مبدل به یکی از بهترین مدافعان خود میکند …