النا، کارگردان تئاتر، در سن ۳۲ سالگی متوجه میشود که نمیتواند به طور طبیعی باردار شود. او که در تلاش برای درمان است و نمیتواند همسرش لئون را متقاعد کند که در بلغارستان با او بماند، یک برنامه تئاتر برای کودکان یتیم راهاندازی میکند.
در دهه 1940 در کنیا، یک رابطه عاشقانه بین یک اشرافزاده بریتانیایی و یک زن شوهردار، رسواییای را به راه میاندازد که جامعه خوشگذران "دره خوشبختی" را تکان میدهد.