پسر نوجوانی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا خواهر علی کفش دیگری ندارد و پدر کارگر آن ها هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبح زهرا کتانی علی را بپوش و به مدرسه بروردد و زود برگرد که ظهر علی بتواند با کتانی به مدرسه برود. با وجود تلاشی که زهرا برای بهموقع رساندن کفشها میکند، اما علی هر روز دیر به مدرسه میرسد تا این که…
یک مادر بعد از مرگش به محل زندگیاش باز می گردد تا مشکلاتی را حل کند که در زمان زنده بودنش نمی توانست حلشان کند...
صادق مشکینی فیلمبردار تلویزیون که خیلی از جبهه و جنگ میترسد برای اینکه بتواند از صندوق قرض الحسنه صدا و سیما وام بگیرد تا خانه نیمه ساخته اش را تکمیل کند باید برای فیلمبرداری فیلمی مستند از اسرای عراقی به منطقه جنگی برود. او برای اینکه پایش به جبهه و منطقه جنگی و خط مقدم نرسد حوادث جالبی رقم میزند…
در سال ۱۹۸۳، هنگامي که هند هنوز مستعمره ي بريتانيا بود، حاکم نظامي منطقه، «سروان راسل» (بلکتورن)، شرط مي گذارد که اگر اهالي دهکده ي «چامپانر» بتوانند مردانش را در بازي کريکت شکست دهند، کل ايالت را براي مدت سه سال از پرداخت ماليات معاف خواهد کرد ...
داستان این فیلم همان داستان قدیمی «سیندرلا» است که دختری زیبا به نام “الا” (لیلی جیمز) مادرش را از دست میدهد و پدرش با زن دیگری ازدواج میکند ولی پدرش نیز طی اتفاقی فوت می کند و او توسط نامادری و دو ناخواهری بد جنس خود ظلم می بیند تا اینکه پای شاهزاده ای جوان به داستان باز می شود …
«شلی دارلینگتون» دختر جوانی و جذابی است که مدت نه سال است در عمارت «پلی بوی» ساکن است و زندگی بی دغدغه و آزادانه ای دارد. تا اینکه حضور یک رقیب جدید، و همینطور بالا رفتن سن شلی، باعث می شود او از عمارت اخراج شود. او که هیچ خانه ای برای زندگی نداشته و مهارت خاصی نیز برای کار کردن ندارد اطراف لس آنجلس سرگردان می شود تا اینکه یک شغل جدید پیدا می کند: او باید به گروهی از زنان عضو یک انجمن که چیزی ار روابط اجتماعی نمی دانند، درباره نحوه آرایش و نحوه برقراری رابطه با مردان آموزش بدهد...
«اسکار دیگز» ( جیمز فرانکو ) که یک شعبده باز سیرک است تصمیم میگیرد به کانزاس سفر کند که در بین راه بالن او دچار حادثه شده و در سرزمینی زیبا و ناشناخته سقوط می کند. او در آنجا با سه جادوگر زن ( میشل ویلیامز، ریچل ویسز، میلا کونیز ) مواجه می شود، و فرصتی می یابد تا خود را به جادوگری بزرگ تبدیل کند...
باب اسفنجی و دوستانش در شهر زیرآبی خودشان، «مایو کنار» حضور دارند اما با اتفاقی ناگهانی تبدیل به ابرقهرمانانی کامپیوتری میشوند که باید دنیا را نجات دهند…
باب اسفنجی شلوار مکعبی به همراه بهترین رفیقش پاتریک، شهر بیکنی باتم را ترک می کند تا به دنبال تاج گمشده شاه نپتون بگردد و آن را به شهر باز گرداند...
این فیلم داستان زندگی پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) و پیدایش دین اسلام را به تصویر می کشد...