فیلم در پاریس دهه ۱۹۳۰ روی میدهد و درباره هوگو کاباره یک پسر بچه یتیم است که در ایستگاه قطار مونپارناس در پاریس زندگی میکند. برخورد تصادفی هوگو با ژرژ ملییس از پیشگامان سینمای صامت به دوستی با دخترخوانده او، ایزابل و ماجراهایی اسرارآمیز مربوط به پدرش و یک آدمماشینی میانجامد…
نگاهی به رابطه بین مایک و سولی دو دوست صمیمی زمانی که به دانشگاه هیولا ها می روند…
#186
والت کواسکی (کلینت ایستوود) پیر مردی است که به تازگی همسر خود را از دست داده و به تنهایی در محله ای زندگی میکند که دیگر تبدیل به محل سکونت مهاجران آسیایی امریکا شده است. او در دهه ی پنجاه در کره به عنوان سرباز جنگیده است و حالا تنها دلخوشی اش یک سگ پیر و ماشین فورد گرن تورینو مدل ۱۹۷۲ است. در همسایگی این پیر مرد غرغرو به تازگی یک خانواده ی کره ای ساکن شده اند که این امر اصلاً برای او خوشایند نیست. تائو نوجوان این خانواده تنها مرد خانه است که از طرف خواهر بزرگترش ، مادر و مادر بزرگش مقبولیتی ندارد. روزی پسر عموی تائو که سردسته ی یک گروه تبهکار است تائو را تحریک میکند که ماشین گرن تورینوی پیرمرد همسایه را سرقت کند و تائو نیز به طرز ناشیانه ای اقدام به دزدی گرن تورینو میکند اما …
#37
«موفاسا»، سلطان جنگل، فرزند کوچکش، «سيمبا» را جانشين خود اعلام مي کند. برادر بدجنس او، «اسکار» (آيرونز) که مي خواهد سلطان باشد، با کشتن «موفاسا» و گناهکار جلوه دادن «سيمبا»، او را فراري مي دهد و خود حاکم مطلق مي شود. «سيمبا» در جايي دور از خانه و زادگاهش بزرگ مي شود و با ظاهر شدن روح پدر و شنيدن واقعيت تصميم به بازگشت مي گيرد...
#115
این فیلم بر اساس کتاب منتخب نوشته شده توسط هارپر لی می باشد که داستان آتیکوس فینچ، وکیلی که در آلاباما جایی که در سال ۱۹۳۰ تبعیض نژادی همچنان بر پا بود زندگی می کند را به تصویر می کشد. این وکیل سعی دارد تا از مرد سیاه پوستی که متهم به تجاوز به یک زن سفید پوست است، دفاع کند. مردم شهر سعی می کنند تا وی را از این امر منصرف کنند اما او همچنان بر تصمیم خود قاطعانه پا فشاری می کند...
#14
دام کاب یک دانشمند علمی است که البته چندان در راه پیش بردن علم تحقیق نمی کند. او موفق می شود که به تکنولوژی دست پیدا کند که از طریق آن موفق می شود به رویاها و و ذهن ها انسان ها نفوذ کند و از این طریق اطلاعات آنها را برباید. فن آوری که کاب به آن دست پیدا کرده است شرکت ها و افراد زیادی را وسوه کرده است تا آن را در اختیار داشته باشند …
حوض ماهی داستان دختر پانزده ساله ای به نام میا (کیتی جارویس) است.او زیاد دختر شادی نیست و مانند تمام هم سن و سالان خود در مورد روابط جنسی وخیلی چیزهای دیگر کنجکاو است اما همه چیز در مور میا تغییر می کند از وقتی که مادرش که زیاد رابطه خوبی با او ندارد دوست پسرش را به خانه می آورد و …
منطقه اي نزديک آتالانتا، سال 1948. «ديزي ورتان» (تندي)، بيوه ي ثروتمند هفتاد و دو ساله ي جنوبي، به سفارش پسرش، «بولي» (ايکرويد)، راننده ي سياه پوستي را به نام «هوک» (فريمن) استخدام مي کند. پس از چندي، «ديزي» به «هوک» علاقه مند مي شود و رابطه اي دوستانه ميان آن دو شکل مي گيرد...
#96
«جول» که آدمیخجالتی و تا حدی ساده است، در یک مسافرت ساحلی با دو نفر از دوستانش، با «کلمنتاین» که دختری کمفکر و پرانرژی است آشنا میشود. بعد از مدتی این دوستی به پایان میرسد و کلمنتاین دست به یک عمل پاکسازی حافظه از طریق شرکت لاکونا میزند. بعد از پاکسازی، وقتی جول او را میبیند و متوجه میشود که کلمنتاین او را از حافظه و خاطرات خود پاک کرده است، تصمیم میگیرد تا او نیز کلمنتاین را از خاطرات خود پاک کند. اما در میانهی راه پاکسازی و در حالت یادآوری خاطرات، متوجه میشود که مایل به این کار نیست و سعی در منحرفکردن مسیر پاکسازی میکند…
پدری که در طول زندگی اش عاشق قصه گویی بوده و همواره قصه های شیرینی از زندگی خود برای روایت کردن دارد و پسری که تمام قصه های پدر را زاییده ذهن او و کذب می داند و از اینکه همواره در طول زندگی اش مجبور بوده به این داستانهای دروغین گوش بدهد خسته شده، او فکر می کند که هیچ چیز از زندگی واقعی پدرش نمی داند و حالا که خودش در آستانه بچه دار شدن است دوست دارد به واقعیت زندگی خود وپدرش آگاه شود. حالا پدر در آستانه مرگ است و قصه ها هم رو به پایان...