یک خانواده بلافاصله پس از انتقال به خانه جدید خود، متوجه جنایت وحشیانه ای که در رابطه با ساکنان قبلی خانه رخ داده است، می شوند…
یک زن و شوهر که به تازگی فرزندشان را از دست دادهاند یک دختر ۹ ساله را به فرزندخواندگی قبول میکنند که به اندازهای که ادعا میکند معصوم نیست …
«ویل هانتینگ» (دیمن) مستخدم بیست ساله ی انستیتوی تکنولوژی ماساچوستس، ذهنی فوق العاده خلاق دارد و «پروفسور لامبو» (اسکارسگارد) استاد ریاضیات کالج، به نبوغ او در ریاضی پی می برد. حالا چون «ویل» زندگی پر دردسری دارد پروفسور با دوست قدیمی خود، روان پزشکی به نام «شان مگوایر» (ویلیامز) تماس می گیرد و «ویل» را نزد او می فرستد …
آوریل سال ۱۸۶۱، عمارت عظیم تارا در آتلانتا. « اسکارت اوهارا » ( لى ) در مىیابد که مرد رؤیایىاش، « اشلى ویلکس » ( هوارد ) به او علاقه اى ندارد و در صدد است با « ملانى همیلتن » ( د هاویلند ) ازدواج کند. اما از طرف دیگر « رت باتلر » ( گیبل ) عضو بدنام یک خانواده ى ثروتمند ساکن چارلستن دلباخته ى « اسکارلت » سرزنده مىشود و در او ویژگىهایى شبیه به خود پیدا مىکند.
»لوک جکسن« (نیومن) به جرم شکستن دستگاه های پارکومتر در یکی از شهرهای کوچک جنوب امریکا به دو سال حبس با اعمال شاقه محکوم می شود. او در زندان ابتدا به دلیل خونسردی بیش از حدش مورد نفرت »درگلاین« (کندی)، زندانی گردن کلفت، قرار می گیرد. اما خیلی زود حس احترام »درگلاین« را جلب می کند و با هم اقدام به فرار می کنند…
«الن» ( کلبر )، دختر نازپرورده ى میلیونرى به نام «الکساندر اندروز» ( کانولى )، از ازدواج ناخواسته اى که پدرش براى او ترتیب داده میگریزد. خبرنگار کارکشته اى به نام «پیتر وارن» ( گیبل ) سر راه الن قرار میگیرد و این دو در فرار از میامى به نیویورک همراه میشوند...
ندیمه ى جوانى ( فونتین ) در تعطیلات با «ماکسیم د وینتر» ( اولیویر ) صاحب قصر باشکوه ماندرلى آشنا میشود که همسر اولش، « ربکا »، را از دست داده است و با قبول پیشنهاد ازدواج او، بانوى تازه ى ماندرلى میشود؛ اما یاد و خاطره ى « ربکا » روى زندگیشان سایه انداخته است…
داستان در مورد یک کارآگاه است که با پیگیری یک جرم به پرونده جرم سه نفر دیگر نیز میرسد که هر کدام داستان خود را دارند…
سارق جوانى ، « بن هارپر » ( گریوز ) به جرم قتل اعدام میشود اما به واعظ روان پریش ، « هرى پوئل » ( میچم ) بروز نمیدهد که پول سرقتى خود را کجا مخفى کرده است . « هرى » نیز پس از آزادى سراغ خانواده ى « هارپر » میرود و میکوشد تا از جاى پولها باخبر شود . پسر کوچک خانواده ، « جان » ( چاپین ) میداند که پدرش پولها را در عروسک خواهرش ( بروس ) مخفى کرده …
این فیلم به زندگی تلخ جوزف مریک پرداخته و زندگی سخت این مرد انگلیسی را به تصویر می کشد. جوزف مریک در انگلستان بدنیا آمد چند سال اول زندگی او مثل دیگر بچه ها سپری شد اما پس از این دوره کوتاه بود که بیماری عجیبی به جانش افتاد، پوستش ضخیم تر و ناصاف شد و برآمدگی هایی بر روی بدنش ایجاد شد، در این زمان خانواده و اطرافیان او را ترد کردند و جوزف به مرد فیل نما معروف شد...