خودروی یک زوج در روز پایانی سفرشان خراب میشود و مجبور به اقامت در یک خانه دورافتاده میشوند. شب هنگام، سه فرد نقابدار آنها را تا صبح مورد آزار و وحشت قرار میدهند.
در پی نقص فنی خودرو در شهرکی کوچک و مرموز، زوج جوانی ناچار به شبمانی در کلبهای دور افتاده میشوند. وحشت و هراس بر آنان غلبه میکند، هنگامی که سه فرد ناشناس نقابدار با بیرحمی و بدون هیچ انگیزهای آشکار به آنان حمله میکنند.
سرگرد ریک پدرونی پس از تحمل حملهای توسط یک نیروی مرموز در حین نبرد در افغانستان، به خانه باز میگردد و همسرش کیت متوجه میشود که او تغییر کرده و خطرناک شده است.
هرکول به دلیل توطئه ناپدری اش که هم اکنون پادشاه است، به خاطر یک عشق ممنوعه، تبعید شده وبه عنوان برده به فروش می رسد. اما هرکول در پی گرفتن انتقام است و …
داستان فیلم درباره ی گروهی از دانشجویان جوان امریکایی هست که به دنبال کشف راز مرگ نه کوهنورد و اسکی باز روسی که در کوهستان های روسیه در سال 1959 رخ داده و جزو مرموز ترین راز های کشف نشده قرن بیستم بود، راهی همان کوهستان میشوند. وقتی به آنجا میرسند شب را در چادر به سر میکنند اما مدتی نمیگذره که اتفاق وحشتناکی برایشان می افتد و چیزی را میبینند که هیچ کس حتی در تخیل خودش فکر اون رو هم نمیکرد.
در این فیلم که در مورد جنگ میان روسیه و گرجستان است، خبرنگاری آمریکایی به همراه فیلمبردارش و همینطور یک راهنمای گرجستانی در میان این درگریری ها گرفتار می شوند و ...
تام کاتلر پلیس سابق، صاحب یک شرکت کوچک و قانونی است که خدمات نظافت و تمیزکردن ساختمان ارائه می کند. تنها تفاوت کار او با بقیه شرکت ها، همکاری نزدیک با پلیس و در نتیجه گرفتن سفارش تمیز کردن محل وقوع جنایت هاست...
چهار دانشجو که هر کدام قدرت خارق العاده ای دارند متوجه می شوند که در دانشگاه آنها قتلهای عجیبی اتفاق می افتد. پس از تحقیق با قاتل روبرو می شوند. قاتل با کشتن افرادی که قدرت خارق العاده ای دارند به قدرت خود می افزاید...
«هفت مامور FBI براي اين که تبديل به شکارچيان قاتلين سريالي شوند بايد آزموني سخت را پشت سر بگذارند. اگر در اين امتحان برنده شوند، ماموريت هاي مهم و خطير به آنها واگذار خواهد شد. مامور هريس که فردي غيرعادي است، مسئول آموزش گروه است. او گروه را به جزيره اي متروک برده و به حال خود رهايشان مي کند. مامورين به زودي در مي يابند که نتيجه اين امتحان ثابت خواهد کرد که يکي از خودشان قاتلي سريالي است. اما خيلي زود در جريان تحقيقات با کشته شدن يکي از اعضاي گروه متوجه مي شوند که اين يک امتحان نيست. يکي از افراد تيم واقعاً قاتل است...
«دکتر سوزان مکليستر» (باروز) با مطالعه و انجام آزمايش هايي در مورد کوسه ها، در پي باززايي بافت هاي مغز آدمي است. او با تغيير و اصلاح DNA کوسه ها، آن ها را به درجه ي هوشمندي انسان ها نزديک تر کرده. «مکليستر» و گروهش سرگرم کار روي يک کوسه ي اصلاح شده هستند که حيوان به هوش مي آيد. کوسه به محققان حمله و آزمايشگاه آنان را ويران مي کند…
داستان فیلم در مورد زنی است به نام سامانتا. او برای دختر هشت ساله اش یک مادر ایده آل از هر نظر است. آنها زندگی آرامی دارند و سامانتا هم مشغول تدریس در یک مدرسه است. اما این روند آرام زندگی به هم میخورد. زیرا ضربه ای به سر سامانتا میخورد و او گذشته ی خودش را دوباره به یاد می آورد. به یاد می آورد که او یک مامور مخفی و بسیار با مهارت بوده است. و به زودی متوجه میشود که شخصی اجیر شده است تا او را بکشد و...
تبهکاري به نام کوآلن (ليتگو) و هم دستانش، هواپيمايي حامل ميليون ها دلار اسکناس را مي ربايند و محموله ي گرانبها را به هواپيماي ديگري منتقل مي کنند. اما هواپيماي دوم آسيب مي بيند و با چمدان هاي حامل اسکناس ها در کوهستان راکي سقوط مي کند. گيب واکر (استالون) و دوستش، هال تاکر (روکر) از گروه نجات کوهنوردان پيام کمک تبهکاران را دريافت مي کنند و به کمکشان مي شتابند اما تبهکاران آن دو را گروگان مي گيرند تا چمدان ها را به دست بياورند…
افسر پلیس «جان مکلین» (بروس ویلیس) برای استقبال همسرش به فرودگاه میرود، ولی در آنجا متوجه میشود که یک گروه تروریستی در پی اشغال فرودگاه و هواپیما ربایی هستند. او با آنها درگیر شده و سرانجام با کمک پلیس موفق به خنثی ساختن عملیات آنها میشود.