خون آشامی خردسال به نام (ابی) از نظر سنی رشد نکرده و در سن دوازده سالگی متوقف مانده است. او با خدمتکار میانسالش (که ظاهرا معشوق دوران خردسالی اوست) به آپارتمانی اسباب کشی می کند که در همسایگی آن پسر دوازده ساله تنهایی (اوئن) زندگی می کند که پدر و مادرش در آستانه جدایی اند و همکلاسی هایش او را در مدرسه آزار می دهند…
لئونارد مردی که حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و دیگر قادر نیست چیز جدیدی را به خاطراتش اضافه کند. او بوسیله یادداشتها و خالکوبی کردن بدنش، به دنبال مردی است که فکر می کند همسرش را به قتل رسانده. در واقع این هدف آخرین چیزی است که او به یاد می آورد...
« 12 سال برده بودن » که براساس سرنوشت واقعی سالومون نورتاپ ساخته شده، داستان مرد سیاه پوستی را روایت می کند که در شهر واشینگتن دزدیده شده و به عنوان برده فروخته می شود و به مدت 12 سال در یک مزرعه مشغول به کار می شود تا اینکه...
این فیلم درباره جاسوسی حرفه ای به نام توبین فراست ( دنزل واشینگتن ) است که مدتها از آخرین زمانی که دیده شده گذشته است. اما توبین به تازگی در شهر کپ تاون در آفریقای جنوبی مشاهده شده است و سازمان جاسوسی آمریکا هم جاسوسی به نام مت وستون ( رایان رینولدز ) که در منطقه حضور دارد را برای بازجویی از او مامور می کند اما…
داستان فیلم درباره ی یک کارمند آرام است که زندگی اش به نوعی از خلال نگاتیوهایی که برای مجله ی تایم ظاهر و چاپ می کند، می گذرد. زمانی که یک عکس ستایش شده، عکسی که برای چاپ شدن روی جلد آخرین نسخه ی مجله انتخاب شده است، گم می شود، والتر مجبور می شود وارد ماجراهای دنیای واقعی بشود تا عکس را پیدا کند ...
"دکتر رایان استون" یک مهندس پزشکی نابغه در اولین ماموریت خود با شاتل فضایی به همراه فضانورد کهنه کار "مت کاوالسکی" در آخرین ماموریت پیش از بازنشستگی به فضا فرستاده می شوند.اما در یک گردش روتین فاجعه ای بزرگ رخ می دهد.شاتل بطور کامل متلاشی شده و آنها را در فضای بیکران و بدون جاذبه سرگردان می کند...
«فارست گامپ» (تام هنکس) مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است. در کورکی به طور معجزه اسایی توانایی راه رفتن را بدست می آورد اما همچنان ضریب هوشی اش بسیار از حد نرمال پایینتر است. مادرش با تلاش فراوان او را به مدرسه می فرستد. بر اساس سلسله ای از حوادث به موفقیتهایی بزرگ دست پیدا می کند. به جنگ ویتنام می رود و به عنوان قهرمانی دست پیدا می کند. و حتی عاشق می شود...
فیلمی بر اساس زندگی واقعی «ژان دومینیک بوبی» (آمالریک)، سردبیر مجله ی «ال» که سکته می کند و تمام بدنش فلج می شود. حالا او تنها از طریق پلک چشم چپ می تواند با دنیای اطرافش ارتباط بگیرد. به کمک یک مشاور گفت وگو (کروز) «بوبی» می تواند افکار خود را به صورت حروف الفبا شکل دهد و از همین راه موفق به نوشتن رمانی به نام «لباس غواصی و پروانه» می شود …
مأمور بازنشسته ی FBI، «ویل گراهام» (نورتن) فرا خوانده می شود تا قاتل بی رحمی معروف به «توث فیری» را پیدا کند. «توث فیری» به طور هم زمان تمامی اعضای خانواده ها را می کشد و چشم های قربانیانش را با تکه های شکسته ی آینه می پوشاند. اما «گراهام» برای انجام این مأموریت نیاز به کمک قاتل زنجیره ای سرشناس، دکتر «هانیبال لکتر» (هاپکینز) دارد…
این فیلم داستان قاچاقچیانی را در ایالت ویرجینیا روایت می نماید که پول های هنگفتی از معاملات غیرقانونی به جیب زده اند و حسابی هم در این راه موفق بوده اند. اما با ورود کلانتر جدید به شهر و اختلافاتی که بوجود می آید،این گروه و منافعشان به خطر می افتد و ….