دختری نوجوان عاشق یک خون آشام می شود و بعد از آن حاضر است هر خطری را بپذیرد تا با او باشد.
اکنون پنج سال از ناپدید شدن کیت و هانتر می گذرد. اما ظاهرا مشکلاتی که برای این دو خواهر رخ داد ،پایانی ندارد چراکه یک خانواده حومه شهری با ورود یک زن مرموز و فرزندش به محله شان، شاهد اتفاقات عجیب و مشابهی هستند که درک آن مشکل است و…
داستان سومین قسمت از سری فیلم های « فعالیت ماورای طبیعی » به سال ها پیش از اتفاقات قسمت اول و دوم باز می گردد. سال ۱۹۸۸ است و کتی و کریستی دو دختر کوچک هستند. شغل پدر این خانواده فیلمبرداری از مجالس عروسی می باشد به همین دلیل همواره دوربینی به همراه خود دارد. اما مدتی است که نیمه شب ها در خانه کتی و کریستی، زمزمه ها و فعالیت های ناشناخته ای مشاهده می شود که باعث برهم خوردن آرامش این خانواده شده است. در این شرایط پدر خانواده تصمیم می گیرد تا با نصب چند دوربین در خانه، منشآ این اتفاقات غیرطبیعی را کشف کند، اما...
اتفاقی که ابتدا فکر می کنند یک دزدی بیشتر نیست، باعث میشود که پدر خانواده همه جای خانه را دوربین امنیتی نصب کند. اما آنها پی می برند که اتفاقاتی که در خانهشان رخ میدهد، شیطانیتر از آن چیزی که به نظر می رسد، هستند.
کیتی بعد از نامزدی با میکا به او میگوید که چیزی از دوران کودکی سایه به سایه او را تعقیب میکند و به هر جا که میرود دنبال او می آید. میکا برای اینکه به او اثبات کنید و در واقع ثابت کند که آیا او واقعا درست فکر میکند یا اینها تنها توهمات اوست اقدام میکند با یک دوربین فیلم برداری به هر جایی که کیتی میرود برود و از او فیلم بگیرد و او را تغقیب کند در ۲ شب اول اتفاقی نمی افتد تا اینکه شب سوم...
«فردي هفلين» (استالون) کلانتر شهرکي در نيوجرزي است که بسياري از مأموران اداره ي پليس نيويورک هم ساکن آن جا هستند. «مو تيلدن» (دنيرو)، بازرس اداره ي پليس نيويورک، در تحقيقاتش درباره ي تعدادي پليس فاسد و کلاهبردار، به اين شهرک و کلانترش، «فردي هفلين» مي رسد. «هفلين» با «تيلدن» هم کاري مي کند و رفته رفته پي مي برد که برخي از قهرمانان زندگي اش چندان هم زندگي وارسته اي ندارند…
عدهای از کارآموزان گارد ملی، در آخرین روز تمرینشان در بیابان، در نبردی علیه انسانهایی هیولا مانند قرار می گیرند.
یک خانواده امریکایی به دام گروهی از انسانهای روانی می افتند، انسانهایی که در بیابان و به دور از تمدن زندگی می کنند.
داستان در مورد زندگی زنی به نام “گرترود بل” (نیکول کیدمن) مسافر، نویسنده، باستان شناس، اکسپلورر، نقشه کش، و وابسته سیاسی به امپراتوری بریتانیا در آغاز قرن بیستم می باشد. گرترود بل، (Gertrude Bell) زاده ۱۴ ژوئیه ۱۸۶۸ در کانتی دورهم انگلستان، درگذشته ۱۲ ژوئیه ۱۹۲۶ در بغداد، مشاور سیاسی، کوهنورد و جهانگرد کاوشگر در رشته های تاریخ و باستان شناسی بود ولی در عین حال از زبده ترین و کارآمد ترین ماموران «سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا» (SIS) در زمان خود، به ویژه در دوران جنگ جهانی اول محسوب میشد…
پس از شناور شدن قاره ها روی آب، «مندی»، «سید» و «دیگو» روی قطعه یخی شناور در اقیانوس به مکان های مختلفی کشیده می شوند و در این راه پر خطر با دزدان دریایی و هیولاهای گوناگونی رو به رو می شوند. اما این اتفاقات سبب آشنایی آنها با دنیایی جدید می شود...