یک قاچاقچی حرفه ای کوکائین که در میان مافیای انگلیسی جایگاه ویژه ای دارد، تصمیم به بازنشستگی گرفته است. گرچه رئیس او، «جیمی پرایس» یک ماموریت سنگین برای او دارد: پیدا کردن دختر گمشده ی رفیق دیرینه ی جیمی، «ادوارد ریدر» که مردی ثروتمند است...
گروهی از مردان مسلح یک قطار زیرزمینی را در اختیار میگیرند و سرنشینان آن را به گروگان میگیرند تا شهر را به آشوب بکشند. این قضایا مامور ایستگاه (دنزل واشنگتن) را وادار میکند تا در برابر مغز متفکر اغتشاشگران (جان تراولتا) قرار بگیرد...
«جنيفر چک» (مگان فاکس) دختر نوجوان دبيرستاني و جذاب است. جنيفر آئين شيطاني را توسط يک گروه راک به انجام مي رساند، و پس از آن او به قاتل پسرهاي هم دبيرستاني خود تبديل مي شود...
دو آتش نشان بروکليني به نام هاي «لري» (جيمز) و «چاک» (سندلر) براي استفاده از بيمه ي عمر تظاهر مي کنند که هم جنس خواه هستند؛ در حالي که «لري» به تازگي همسرش را از دست داده و فرزند دارد و «چاک» مجرد است...
گریسر، قوری، اسموکی، بومر، کرلی عدّه ای خلافکار هستند که در زندان باهم آشنا میشوند. آنان پس از آزادی تصمیم میگیرند که حرفه ای شرافتمندانه انتخاب کنند و از انجام کارهای غیر قانونی دست بردارند. آنان در خانه کولی اقامت میکنند و به کار نظافت منزل مشغول میشوند. یک روز به طور اتفاقی کیفی داخل ماشین خودشان پیدا میکنند که حاوی کلیشه چاپ اسکناس تقلبی است. باندهای جنایتکار سعی میکنند تا کیف را از آنان پس بگیرند و .......
این فیلم که براساس رمان جنجالی « رتیل » نوشته تیری ژونکوئه ساخته شده ، روایتگر داستان یک جراح زیبایی به نام رابرت لدگارد ( آنتونیو باندراس ) است که در یک ویلای مجلل زندگی می کند. خدمتکار او در این ویلا زنی به نام ماریلا ( ماریسا پاردس ) است و در طبقه بالای ویلا هم دختری به نام ورا ( آلنا آنایا ) حضور دارد که بدنش توسط یک پوسته احاطه شده!
«نیک بیم» (تیم رابینز) در یک شرکت تبلیغاتی کار می کند و از زندگی اش بسیار راضی است، تا اینکه یک روز از سر کار بر میگردد و متوجه می شود که همسرش با رئیسش رابطه دارد. وقتی که در اوج عصبانیت با اتومبیلش مشغول رانندگی است، یک دزد (مارتین لارنس) به او دستبرد می زند...
وینسنت (تام کروز) که یک آدمکش حرفه ای است وارد شهر لس آنجلس شده تا ۵ نفر را که برای کارفرمایش مزاحمت ایجاد کرده اند به قتل برساند. او به منظور رفتن به نقاط مختلف شهر و از بین بردن قربانیانش نیاز به یک تاکسی دارد. ماکس که یک راننده تاکسی است بی اطلاع از هدف وینسنت ، خود و تاکسی اش را در اختیار او می گذارد و امیدوار است در پایان شب دستمزد خوبی از وینسنت بگیرد. ماکس وینسنت را به محل سکونت اولین قربانی می رساند و منتظر او می شود…
آنی دختری محبوب است که به زودی ازدواج خواهد کرد. او لیلیان را از میان دوستانش به عنوان کمک خود انتخاب مب کند اما از آنجا که او دختری دوست داشتنی و محبوب بین تمام دوستانش است، دوستان او تصمیم میگیرند که هر کدام به نحوی به آنی کمک کنند که این عدم هماهنگی بین آنها، در روز عروسی مشکلات بزرگ و خنده داری به وجود می آورد …
داستان این فیلم بخشی از زندگی «هوارد هیوز» کارگردان و تهیهکننده و خلبان پرآوازه آمریکایی از اواخر دهه ۱۹۲۰ تا اواسط دههٔ ۱۹۴۰ است. او که دچار اختلال وسواسی جبری بود همواره به دنبال شکستن رکوردهای سرعت و فاصله پرواز بود...