داستان فیلم در مورد مردی است که فردی کاملا مشابه خودش را در یک فیلم می بیند، و سعی می کند که آن فرد را هر طور شده پیدا کند...
در منطقه ای که گذشته مردمش ریشه در قتل عام دوران جنگ داخلی دارد، مردی جوان تلاش می کنند از خشونتی که او را به گذشته پیوند می زند فرار کند…
«رابرت» و «کاترین» ازدواج کرده اند و با خوشبختی در کنار هم زندگی می کنند. رابرت سفیر ایالات متحده در انگلستان است و همسر او آخرین روزهای دوران بارداری اش را می گذراند. بچه آن ها مرده به دنیا می آید، اما یک کشیش در بیمارستان به رابرت پیشنهاد می کند یک نوزاد دیگر را که در هنگام تولد مادرش مرده است را به فرزندی بردارد. رابرت بدون گفتن به همسرش این پیشنهاد را قبول می کند و آن ها به لندن باز می گردند. طولی نمی کشد که اتفاقات عجیبی رخ می دهد و رفته رفته هشدارهای نگران کننده ی یک کشیش به رابرت باعث می شود او باور کند که بچه ای که از بیمارستان ایتالیا با خود آورده اند، همان ضد مسیح ( دجال ) است.
"نلسون" مردی که در کار تبلیغات است و تمام زندگی خود را صرف موفقیت در کارش کرده است. روزی او به طور اتفاقی در حین امتحان گواهی نامه رانندگی با "سارا" ملاقات می کند. "سارا" با تمام زن هایی که او در زندگی اش دیده تفاوت های بسیاری دارد. "نلسون" باعث می شود تا "سارا" امتحان خود را قبول نشود. همه چیز دست در دست هم می دهد تا "نلسون" ماه نوامبر را با "سارا" زندگی کند. چیزی که تمام زندگی او را تغییر خواهد داد...
«جو کابوت» مافيايي (تيرني) و پسرش، «نايس گاي ادي» (پن)، شش نفر گنگستر را استخدام مي کنند تا به يک صرافي الماس دستبرد بزنند. براي سارق ها ـ که هيچ يک، ديگري را نمي شناسد ـ اسم مستعار انتخاب شده: «آقاي سفيد» (کايتل)، «آقاي نارنجي» (رات)، «آقاي بور» (مدسن)، «آقاي صورتي» (بوشمي)، «آقاي آبي» (بانکر) و «آقاي قهوه اي» (تارانتينو). اما سرقت با مشکل مواجه مي شود...
خانوادهای به عنوان سرایدار به یک هتل در محلی دور افتاده که در تعطیلی زمستانی هست، می روند. در آنجا نیرویی شیطانی روی مرد تاثیر گذاشته و جنون خشونت وی را می گیرد. در حالی که پسرش به خاطر توانایی خاصی که دارد علائمی از اتفاقات وحشتناکی که قبلا در هتل رخ داده را می بیند…
ماجرای زوجی (با بازی اسکار آیزاک و جسیکا چاستین) را روایت می کند که در سال ۱۹۸۱ با جنایت ها و فسادهای حاکم بر شهر نیویورک دست و پنجه نرم می کنند …
مایک بدل کار ، قاتلی سریالی است که کارش تعقیب و کشتن دختران جوان است. او این کار را نه با وسایل معمولی ، بلکه به وسیله اتومبیل خود که نام ضد مرگ به آن داده ، انجام می دهد اما ...
مامور سابق دولت به نام برایان میلز متوجه می شود به انجام یک قتل متهم شده در حالی که روحش هم از چنین چیزی خبر ندارد. بنابراین میلز به دنبال یافتن حقیقت و قاتل واقعی می گردد تا بتواند نامش را از این اتهام پاک کند اما…
داستان فیلم درباره ی بازیگری افول کرده به نام ریگن است که سابقاً نقش اَبَرقهرمانی به نام “مرد پرنده” را ایفا می کرده و شهرت و محبوبیت بسیاری داشته است. اما اکنون با فراموشی این فیلم ، زندگی هنری او نیز افول کرده و کمتر فردی است که به مانند گذشته به او بها دهد. از این رو ریگن قصد دارد با اجرای نمایشی بار دیگر در کانون توجه قرار بگیرد. اما…