داستان دربارهی زنی به نام آنیا اسمولینا است که پس از مشکلات فراوان تصمیم میگیرد با دوچرخه و سگش به شهر ماگادان سفر کند تا با مادرش آشتی کند. این سفر طولانی و پرخطر، آزمونی برای او خواهد بود.
صلح و آرامش در بلوگوری برقرار است. شیطان شکست خورده و ایوان اکنون از شهرت خود لذت می برد. او توسط خانواده، دوستان و شگفتی های کوچک دنیای مدرن احاطه شده است که به او کمک می کند تا زندگی راحت داشته باشد. اما وقتی یک شیطان باستانی ظهور می کند وجود دنیای جادویی به خطر می افتد ...