داستان فیلم «الماس آبی» درباره مایزلوگان یک دزد جواهرات است که پیشاز دستگیری الماسی گران قیمت را در یک ساختمان نیمه کاره پنهان می کنداما دو سال بعد که لوگان از زندان آزاد می شود، میبیند آن ساختمان به قرارگاهپلیس تبدیل شده است و ...
فیلم درباره قتل هایی است که در تابستان سال 1977 در نیویورک اتفاق افتاده است که بر روی ساکنان ایتالیایی آمریکایی محله جنوب برانکس تمرکز می کند که در سایه ترس از یکدیگر زندگی می کنند...
دوگ مرد جوانیست که تمام روز را بعنوان دربان در یک هتل مجلل کار می کند، تا پولی به دست آورد و بتواند کسب و کار خودش را راه اندازی کند. اما او در شرایطی به پول احتیاج پیدا می کند و شخصی کمکش می کند. اما متوجه می شود که آن شخص با زنی که او دوستش دارد وارد رابطه شده. حال دوگ باید میان عشق و پول یکی را انتخاب کند...
این سریال جنایی در فضای بازار مواد مخدر در دماغه "کاد" ایالت ماساچوست جریان دارد. وقتی یک جسد توسط "جکی کوئینونز" مامور اداره شیلات نیروی دریایی در ساحل پیدا میشود، او تلاش میکند حتی با اینکه پلیسها به او اجازه حضور سر صحنه جرم را نمیدهند، این پرونده را حل کند. از طرف دیگر کارآگاه "ری آبروزو"، نظامی اهل ماساچوست به اداره مبارزه با مواد مخدر دماغهی "کاد" منتقل شده و چون این جسد متعلق به خبرچین او بوده، به "کوئینونز" مشکوک میشود. "آبروزو" مصمم است این پرونده را حل کرده و انتقام مرگ خبرچینش را بگیرد
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه ...