ظهور و سقوط نلسون آلگرن، نویسندهای که تخلفات، شفقت و عطش عدالت او را به قهرمانی طبقه فرودست آمریکا و یکی از مهمترین صداهای ادبی قرن بیستم سوق داد....
در این مستند، کارگردان جنگیر که اکنون 83 سال سن دارد، در مورد حرفه خود مصاحبه میشود و تعدادی از همکاران و علاقهمندان او با یادآوری خاطرات و ادای احترام به او میپردازند...
سال ۱۸۱۴، زندانی مخصوص دیوانه گان در فرانسه. نویسنده ای که یک اشراف زاده و انقلابی نیز هست، به خاطر رفتارهای غیر عرف از جمله تجاوز به یک خدمتکار به نوانخانه آورده شده و در اتاقی که متمایز از سایر اتاق های آن است به نوشتن مشغول است...
به هنگام افتتاح شعبه ی جدید یک شرکت بزرگ ژاپنی در لس آنجلس، جنازه ی زنی در اتاق کنفرانس پیدا می شود و «بازرس وب اسمیت» (اسنایپس) با سرپرستی «جان کانر» (کانری)، یکی از کارشناسان باتجربه ی پلیس (که سال های بسیاری را در ژاپن گذرانده) تحقیقات را آغاز می کند و …
«آناییس نین» (د مدیروس) که هم راه شوهر بانکدارش «هوگو گیلر» (گرانت) به پاریس آمده، سعی دارد رساله ای در دفاع از «د.ه. لارنس» منتشر کند. او که حوصله اش از دوستان شوهرش سر رفته، توجهش به «هنری میلر» (وارد) جلب می شود که در آپارتمان کثیف و نمور دوستش، «آزبرن» (اسپیسی) زندگی می کند وسعی دارد نویسنده بشود…
شخصیت اصلی داستان، پزشک خوشگذرانی به اسم توماس (با بازی دانیل دی لوییس) است. توماس علاقه زیادی به جنس مخالف دارد و می توان او را به نوعی هوسباز دانست. شخصیت دیگری که با او آشنا می شویم معشوقه توماس نقاشی به نام سابینا است(با بازی لنا اولین) که به نوعی روشنفکر هم هست. توماس به طور تصادفی در شهری کوچک با ترزا (ژولیت بینوش) آشنا می شود و بعد از مدتی زندگی با هم، ازدواج می کنند. باقی داستان به بازگویی زندگی این زوج می پردازد که مجبورند پس از اشغال چک اسلواکی به سوییس پناه ببرند و بعد از مدتی هم بخاطر ناهمگونی های فرهنگی، به کشور اشغال شده شان باز گردند. شخصیت کمرنگ تری هم در فیلم هست: استاد دانشگاهی که عاشق سابینا ست.
چند تن از خلبانان آزمایشی تمرینات سختی را از سر می گذراند، تا در «مسابقه ی فضایی» با روس ها، به عنوان نخستین فضانوردان آمریکایی رهسپار مدار زمین شوند …
«جوزي ويلز» (ايست وود)، مزرعه دار اهل ميزوري، براي گرفتن انتقام از بين رفتن خانه و خانواده اش به دست سربازان شمالي طي جنگ هاي داخلي امريکا، به نيروهاي جنوبي ملحق مي شود و پس از سال ها نبرد حاضر نمي شود به «تريل» (مکيني)، مردي که مسبب نابودي خانواده اش شده بود، تسليم شود...