از شش سال پیش که مادرشان به اتهام جرایم مرتبط با مواد مخدر به زندان رفته بود، ریموند از برادرش که حال ده ساله شده نگهداری میکرده است. اکنون که مادرشان از زندان آزاد شده و به نظر میرسد میخواهد دوباره خانواده را سر و سامان بدهد، ریموند برای محافظت از برادرش تصمیم میگیرد با او به سمت سواحل کالیفرنیا فرار کند...
اِل که آرزوی خواننده و ترانهسرا شدن را در سر میپروراند، با مرگ ناگهانی والدینش تمام رؤیاهایش نقش بر آب میشود. او به خانهی عموی ناتنی خود نقلمکان میکند؛ مردی که صاحب یک شرکت موسیقی مستقل کوچک است. بزرگترین گروه این شرکت، سنسیشن، در عین حال بزرگترین دردسر اِل نیز محسوب میشود. در این شرکت، محیط موسیقی پاپ که کاملاً با سبک کانتری مورد علاقهٔ اِل تفاوت دارد، حس فقدان او را تشدید میکند.
این سریال بیشتر بر مشکلات خانواده ها در عصر جدید می پردازد ، زندگی با نژادهای مختلف ، سن های مختلف، اعتقادات مختلف و جنس های مختلف. در خانواده مدرن تضاد ها بیشتر از هر روز نمایان می شود و فاصله بین نسل ها بیشتر و بیشتر. همین تضاد هاست که ما را به خنده وا می دارد. در خانواده مدرن هر کس سعی می کند تا خود را با شرایط خانواده تطبیق دهد ولی هر چه بیشتر تلاش می کند شرایط کمیک تری خلق می شود…