تولد : February 11, 1992 در Grand Rapids, Michigan, USA
جوایز : برنده 18 جایزه و نامزد دریافت 28 جایزه دیگر.
تیلور دنیل لاتنر(به انگلیسی: Taylor Daniel Lautner) (زاده ۱۱ فوریه ۱۹۹۲) بازیگر، صداپیشه، مدل آمریکایی است. او بیشتر به خاطر بازی در نقش جیکوب بلک در سری فیلمهای گرگ و میش شناخته میشود. او در ایالت میشیگان به دنیا آمد. او در ورزشهای فوتبال آمریکایی و کاراته ورزش کرده و مدتی در تیمهای حرفهای بازی کرده است.
اولین فیلمی که او در ان نقش آفرینی کرد «نمایش برنی مک» (۲۰۰۳) و همچنین دوجینش ارزانتر است ۲ و در سال (۲۰۰۴) در فیلم «همسر من و بچهها» به ایفای نقش پرداخت. او کار دوبله را نیز در سال (۲۰۰۵) در انیمیشن «اسکوبی دو» و «دنی فانتوم» انجام داد. اولین فیلم جدی او فیلم «پسر کوسهای و دختر گدازهای» بوده است. وی همچنین در سال (۲۰۱۱) در فیلم «زندگی دروغی» بازی کرده است.
از شش سال پیش که مادرشان به اتهام جرایم مرتبط با مواد مخدر به زندان رفته بود، ریموند از برادرش که حال ده ساله شده نگهداری میکرده است. اکنون که مادرشان از زندان آزاد شده و به نظر میرسد میخواهد دوباره خانواده را سر و سامان بدهد، ریموند برای محافظت از برادرش تصمیم میگیرد با او به سمت سواحل کالیفرنیا فرار کند...
مراسم American Music Awards 2015 یکشنبه شب در سالن مایکروسافت تیتر شهر لسآنجلس برگزار شد. جنیفر لوپز اجرای مراسم این شب باشکوه دنیای موسیقی را برعهده داشت.
"کم" یک پیامرسان دوچرخه ای در نیویورک هستش و به این کار مشغوله. اما به یک سازمان خطرناک جنایی بدهی داره. زمانی که “کم” با دوچرخه اش به سمت یک غریبه جذاب، نیکی سقوط میکنه، توسط اون به سمت ورزش پارکور هدایت میشه و توی این راه قلبش به هیجان میاد...
بعد از بدنیا آمدن «رنزمه» دختر «بلا» و «ادوارد»، خانواده کالن تصمیم می گیرند دیگر خانواده های خون آشام را با خود متحد کنند تا بتوانند در مقابل خطری که از جانب ولتری آن ها را تهدید می کند، مقاومت کنند...
این فیلم که ادامه ای است بر سری فیلم های «گرگ و میش»، داستان ازدواج «بلا»ی فناپذیر با «ادوارد» خونآشام را روایت می کند كه پس از آن صاحب دختری نیمه انسان، نیمه خونآشام به نام «رنسمی» میشوند، اما...
فیلم روز ولنتاین، داستان ده فرد مختلف در لس آنجلس در روز ولنتاین که سرنوشتشان به نوعی خاص رقم می خورد. افرادی که هر کدام برای این روز برنامه ریزی خاصی دارند اما اتفاقات متفاوتی برایشان اتفاق می افتد…
بعد از حادثهای که بلا را تا پای مرگ می کشاند، ادوارد او را ترک می کند. در نبود ادوارد، بلا درگیر یک رابطه فراطبیعی دیگر میشود، اینبار با گرگینهای بنام «جیکاب بلک».
لنی پس از انتقال خانواده اش به شهر خود برای حضور در کنار دوستان و بچه هایشان ، می فهمد که رانندگان اتوبوس اسکیزو ، پلیس های مست و چهارصد نفردیوانه را دنبال می کنند.