براندون، یک مبارز خیابانی که دیگران احترام زیادی برایش قائل هستند، زمانی که برادرش به قتل میرسد و پولی که قرار بود به یک گنگستر محلی بدهد نیز دزدیده میشود، مجبور میشود از شهر فرار کند و...
سياره ي وحشت: گروهي از بازماندگان در يک شهر کوچک با زامبي ها مبارزه مي کنند. ضد مرگ: مردي رواني معروف به «مايک بدل کار» (راسل) دختران زيبا را با اتومبيلش به طرز فجيعي به قتل مي رساند...
چهار داستان جنایی متفاوت، که در مرکز آنها مردی درشت اندام با چهرهای خشن قرار دارد که به دنبال قاتل معشوقهاش گلدی است، مردی که با پلیس فاسد شهر گناه درگیر میشود و بعد از یک اشتباه وحشتناک تحت تعقیب قرار می گیرد، یک مامور پلیس که جانش را برای محاقظت از یک دختر به خطر می اندازد، و یک قاتل که به دنبال کسب در آمد از راه خودش است.
نبرد تُکوگاوا سال ها قبل به پایان رسیده. ولی هنوز عده ای وجود دارن که از نتیجه ی جنگ راضی نیستن. شیگوره تاکیمی کشته شدن دوست ها و خانواده ش رو در طول جنگ با چشمای خودش شاهد بود و حالا در حال جمع کردن یک گروه برای شورش علیه حکومته. تنها کسی که می تونه جلوی شیگوره رو بدون خونریزی بگیره کنشین هیمورا هستش اما...
در دوران خشونتآمیزی که با عنوان باکوماتسو شناخته میشد، یک قاتل ایشین که فقط با نام هیتوکیری باتوسای[۱] شناخته میشد، مهارت و خشونتش به مانند افسانهای در عصر بازگرداندی شده بود که او نیز نقش بسزایی در پیروزی انقلابیون داشت. با نزدیک شدن به اتمام زمان جنگ، بدون اینکه هیچ رد پایی از خود به جای بگذارد ناپدید شد، و یازده سال بعد فقط به عنوان یک شمشیرزن سرگردان با نام «هیمورا کنشین» به پا خاست. او به مکانهای مختلفی مهاجرت میکند تا به منظور جبران و کفارهای برای کشتار و گناهانی که در گذشته مرتکب شده باشد و بتواند از مردم عادی محافظت کند...