"جولی" جوان به همراه پدرش در عمارت بزرگی در اواخر قرن نوزدهم زندگی می کنند. او اخیرا نامزدی خود را به هم زده اما به یکی از خدمتکارانش علاقه مند است. آنها یکی از شبهای تابستان را با هم سپری کرده و از خاطرات و رویاهایشان به هم می گویند. در این میان آنها تصمیم می گیرند به سوئیس بگریزند و...
در طول جنگ جهانی دوم در سوئد، ملوان جوانی به نام "بو"، پسر مدیر ایستگاه راه آهن، از نیروی دریایی به خانه می آید و یک حادثه دوران کودکی را به یاد می آورد...
"بریت" زنی جوان با مشکلات بسیار است.او قصد خودکشی داشته و افسرده است.از آنجایی که برایش غیرممکن است با مادرش زندگی کند،بیشتر سالها را در موسسات مختلف می گذراند.اکنون او شغلی در یکی از کارخانجات با شرایطی بدست آورده که می تواند دوباره با مادر خود زندگی کند.اما رابطه آنها بسیار پرتنش است و...
"مگی" پس از جا ماندن از قطار با "دیوید" آشنا شده و شب را به همراه او می گذراند.آنها که پولی ندارند وارد یک کلبه تابستانی می شوند.مالک کلبه پیشنهاد اجاره به آنها را می دهد اما انگیزه دیگری دارد.در زندگی مشترک آنها باید با گذشته خود روبرو شده و با همسایه ها و مقامات روبرو شوند...
"اینگبرگ" مربی پیانویی است که دخترخوانده خود "نلی" را به سنین نوجوانی رسانده است.وقتی "نلی" هجده ساله می شود،پیدا شدن "جنی" کادر واقعی او "اینگبرک" را غافلگیر می کند."جنی" می خواهد او را به شهری بزرگ برده و در او را آموزش دهد تا یک متخصص زیبایی شود و...