با بازگشت جید لوئیس به خانهی پدربزرگش در همپتونز، جرقههای عشق اول که نه زمان و نه مسافت نتوانسته بودند آن را خاموش کنند، دوباره با پیوستن او به عشق دوران کودکیاش شعلهور میشود.
یک گالری دار جدید متوجه می شود که می تواند آینده را با استفاده از قلم مویی که بابانوئل به جا مانده است نقاشی کند. همانطور که او جادوی واقعی را در درون خود کشف می کند، همچنین یاد می گیرد که دوست داشته باشد و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد...
هنگامی که یک کارمند یک خانه مسکونی را به ارث می برد، انتظار می رود که برای کریسمس میزبان خانواده خود باشد. از آنجایی که او زمان یا روحیه کریسمس ندارد، یک برنامه ریز رویداد استخدام می کند...
جوی و هوپ مک گرگور دو خواهر هستند که یک مزرعه در نیویورک را اداره می کنند ، وقتی که غریبه ای خوش تیپ به شهر می آید متوجه می شود که کریسمس در مزرعه واقعا چقدر خاص است...
رز با به ارث بردن خانه مادرش به شهر محل تولدش بازمیگردد و با دوستان قدیمیاش دوباره وصل میشود. آنها با هم تلاش میکنند تا با استفاده از یک دستور پخت قدیمی، کلیسای شهر را نجات دهند و در این مسیر، عشق و خاطرات گذشته نقش مهمی ایفا میکنند.
داستان Deadwood در شهری کوچک در جنوب ایالت داکوتای فعلی در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی روایت می شود. از سراسر امریکا برای یافتن طلا مهاجران بساری کوچ می کنند که با یافتن طلا یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. این شهر که در ابتدای تاسیس خود بدون هیچ قانونی اداره می شود و همه کاره ان شخصی است به نام “سورنجن” که صاحب بار و فاح شه خانه ای در “ددوود” می باشد که قانون را از طریق خود اجرا می کند. سورنجن با کاریزمایی شبیه بیل قصاب دارو دسته های نیویورکی شاید جذاب ترین شخصیت “ددوود” باشد .شخصیتی بی رحم اتشین مزاج و گاهی شوخ طبع. و این را بگویم که وجود این شخصیت در این سریال کافی است که شما را به دیدن این سریال ترغیب کند...