کیدن ولز یک جوان ثروتمند است که با دوستانش برای تفریح به هیدرآباد، هند میرود. او در ابتدا از کمک به یک مرد گرسنه و دخترش خودداری میکند اما بعداً پشیمان میشود و سعی میکند آنها را پیدا کند. اما متوجه میشود که مرد به نام کیران مجبور شده است دخترش آنیکا را بفروشد. کیدن با دنیای تجارت انسان آشنا میشود که هنوز در هند وجود دارد...
در یک بیابان که توسط یک دیوار سفید بزرگ احاطه شده است، آخرین بازمانده از یک اردوگاه زندانی کودکان وحشیانه به تنهایی و با اکراه یک کار شغلی جدید در زمینه شکار پاداشی را به عهده میگیرد تا زندگی آرامی که با تلاش ساخته است را حفاظت کند...
در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفت زده میکند . طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، مردی پیدا میشود که 8 سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده . آن مرد کسی نیس جز " اسکات برودی" .او در این 8 سال اسیر نیروهای القاعده بوده و بر اثرِ تصادف به توسط نیروهای ویژه پیدا میشود. موجِ شادی در میان مردم آمریکا میخروشد...سربازِ وطن به آغوش میهن بازگشته ، حتی رئیس جمهور هم این بازگشت را به وی خوش آمد میگوید. اما آیا همه چیز به همین سادگیست؟...
گلچینی متمرکز بر رویدادهای برجسته ای که شامل یک چهره ورزشی می شود، از منظر دنیای امروز مورد بررسی مجدد قرار می گیرد و داستان را از منظرهای متعدد بیان می کند.