فتح اسرائیل در زمانی اتفاق افتاد که کنترل مصر بر کنعان تضعیف شده بود. سقوط اریحا اولین فیلمنامه از سه فیلمنامهای است که داستان یوشع را روایت میکند، کسی که پس از مرگ موسی رهبر جدید بنیاسرائیل شد. یوشع با استفاده از علم غیب، اولین لشکرکشی نظامی علیه کنعانیان را در ارتفاعات مرکزی کمجمعیت رهبری کرد.
داستان دربارهی مردی به نام هنک است که مجبور بوده برای فردی ثروتمند کارهای کثیفی مثل قاچاق زنان و وصول طلب انجام دهد. او در آستانه آزادی از این زندگی است.
«جن کورنفلدت» زنی است که مرده ایده آلش، «اسپنسر» را پیدا می کند و بعد از آشنایی مختصر، آن دو با هم ازدواج می کنند. اما زندگی شاد آنها تا زمانی دوام می آورد که در تولد سی سالگی اسپنسر آنها می فهمند جایزهای چند میلیون دلاری برای سر او تعیین شده است. قاتلانی که قصد جان او را دارند، مدتهاست که این زوج را تعقیب می کنند و ممکن است هرکسی باشند: دوستان، همسایه ها و ….
یک دانشجوی خجالتی سعی دارد به خانوادهاش در اوهایو برسد، یک مرد خشن عشق اسلحه بدنبال آخرین توئینکی می گردد، و دو خواهر در تلاشند تا به یک شهر بازی برسند. همه آنها در حالی مسیرشان را می پیمایند که کل امریکا از زامبیها پر شده است...
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...