رُی کورتنی که شغلش کلاهبرداری است، نمیتواند شانس خود را باور کند هنگامی که از طریق اینترنت با بیوهی ثروتمندی به نام بتی مک لیش آشنا میشود. همچنان که بتی او را در خانه و زندگیاش راه میدهد، ری به طور غافلگیرانهای خود را در حالی مییابد که به او اهمیت میدهد و چیزی که باید یک کلاهبرداری شسته و رفته میبود، به سخت ترین شرایط خیانتکارانهای تبدیل میشود که با یک اشتباه او خراب میشود...
براساس داستان خواهران میتفورد، شش خواهری که از رعایت قوانین سر باز زدند و زندگی اغلب رسواکنندهشان تیتر اول اخبار جهان شد. داستان در دهه ۱۹۳۰ اتفاق میافتد و داستانی از خیانت، رسوایی، دلشکستگی و حتی حبس است.
سریال داستان روث الیس را دنبال می کند: سبک زندگی او به عنوان یک مدیر کلوپ شبانه جوان، رابطه خشونت آمیز او با مردی که سپس با خونسردی کشته بود، دستگیری، محاکمه و نبرد قانونی بعدی برای آزادی او قبل از اعدام.
«هلن» و «مارگارت اشلگل» با برادرشان، «تيبي» با خانواده ي «ويلکاکس» آشنا مي شوند. «خانم ويلکاکس» با «مارگارت» طرح دوستي مي ريزد و هنگام مرگ وصيت مي کند که ملک روستايي «هواردز اند» به «مارگارت» برسد. اما «هنري ويلکاکس» و بچه هايش وصيت نامه را از بين مي برند و پس از چندي «هنري» به «مارگارت» پيشنهاد ازدواج مي دهد...