یک بمب جدید به نام "بمب کاورایت" ساخته شده است که می تواند یک کشتی جنگی را با یک شلیک غرق کند. یک تک تیرانداز خارجی به شاهزاده ریچارد حمله می کند، اما او را نمی کشد. این حمله، آغاز فصل شکار خانواده سلطنتی را نشان می دهد...
اوکو پس از از دست دادن والدینش در یک تصادف رانندگی، با مادربزرگش که یک مهمانخانه سنتی ژاپنی را اداره می کند، در روستا زندگی می کند. در حالی که اوکو برای تبدیل شدن به صاحب بعدی مهمانخانه آماده می شود، به طور معجزه آسایی می تواند ارواح دوستانه را ببیند...
این انیمه شش ماه پس از ماجرای اصلی در مانگا در جریان است ، یوگویت موتو و دوستانش در سال آخر دبیرستان هستند و در مورد آنچه که در آینده انجام خواهند داد صحبت می کنند.در همین حال، سیتو کایبی مامور میشود تا برای پیدا کردن "پازل هزار ساله" به "معبد زیرزمینی" رهسپار شود اما...
یک هنرمند مانگا ناامید که از دو خواهر و برادر جوانش خواسته شده است، با دستیار هنری جدیدی آشنا می شود. اما ورود او فقط یک گام کوچک نیست، بلکه یک جهش بزرگ است... از زمانی که پدر و مادرش مردند، هنرمند مانگا ایچیرو به سختی از کنارش گذشت و مجبور شد از دو خواهر و برادر کوچکترش فقط در مدرسه راهنمایی حمایت کند. او حتی زمانی برای یادگیری نحوه استفاده از رایانه ندارد، که او را مجبور می کند به کشتی گرفتن با قلم و کاغذ ادامه دهد. هنگامی که دستیاران هنری او برای اعتصاب خود دست از کار کشیدند، علاوه بر تقلب در ضرب الاجل ها، خانواده و ترس دائمی از دست دادن شغلش، ایچیرو احساس می کند که نزدیک به یک فروپاشی کامل است. اما پس از آن یک دستیار جدید وارد زندگی ایچیرو می شود و چشم انداز او بلافاصله شروع به روشن شدن می کند! او یک هنرمند باورنکردنی است، او همیشه به موقع کارش را تمام می کند، و زیباست. اما به نظر می رسد که او چیزهای زیادی در مورد او می داند و به زودی اعترافی می کند که ذهن ایچیرو را فراتر از محدوده زمین منحرف می کند…
کوهی اینوزوکا یک معلم است که پس از مرگ همسرش، به تنهایی از دختر کوچکش مراقبت می کند. او در آشپزی خوب نیست، بنابراین او و دخترش تسوموگی غذاهای بسته بندی شده از فروشگاه می خورند. یک سری اتفاقات باعث می شود یک شب به رستورانی بروند که توسط مادر یکی از دانش آموزانش، کوتوری، اداره می شود. مادرش آنجا نیست، اما کوتوری بهترین تلاش خود را برای تغذیه هر دو نفر انجام می دهد. معلوم می شود کوتوری اغلب تنهاست زیرا والدینش طلاق گرفته اند و مادرش اغلب در آنجا نیست. سه نفر آنها شروع به دیدار و پخت غذای خوشمزه با هم می کنند.
به عنوان مجازات برای یک مشت زن و خوش نویس جوان و خوش تیپ به اسم Handa Seishu که به یک جزیره ی کوچیک هم تبعید شده و تا حالا رنگ شهر به خودش ندیده و خونش تبدیل به زمین بازی برای بچه ها شده و دلش نمی خواد زیاد با مردم رابطه داشته باشه و حتی یه ملاقات کننده از در جلویی هم نداره چی می تونه بهتر از درگیری با یه دختر بچه روستانی با کلی اتفاقات سخت و دیوانه کننده باشه؟