در حالی که یک ویروس خطرناک اکثریت بشر را به کام مرگ برده است، در یک منطقه قرنطینه شده، یک زن جوان (آنا لیگ تیپتون) قصد دارد از خواهر کوچکترش که به آن بیماری مبتلا است مراقبت کند در همین حال و احوال او متوجه می شود که...
«والر» (نیکلاس کیج) یک جاعل و کلاهبردار بزرگ و ماهر اما به شدت وسواسی و روان پریش است. والر برای اینکه مشکلات روحی روانی اش بر روی حرفه اش تاثیر نگذارد به اجبار تحت مداوای دکتر کلین قرار می گیرد. دکتر کلین برای مداوای او تصمیم می گیرد وی را با دختر 15 ساله اش «آنجلا» که والر تاکنون او را ندیده و از وجودش نیز خبری ندارد مواجه کند. 14 سال پیش، در همان بدو ازدواج، همسر باردار والر او را ترک کرده و بنابراین والر هرگز موفق به دیدن دخترش نشده است. حال آنجلا برای یک تعطیلات کوتاه نزد پدرش می آید. بازگشت او والر را در موقعیت تازه و دشواری قرار می دهد ...
آندی، یک متخصص بازاریابی موفق است که شغل خود را ترک میکند، زیرا احساس جدایی از ارزشهایی که از پدرش درباره کار آموخته است. دارد . او شغل جدیدی در یک مرکز تحقیقات برتر پیدا میکند، جایی که سریعاً یک دشمن قدرتمند به دست میآورد که او را مجبور میکند در یک پروژه تقریباً غیرممکن شرکت کند...
درباره بلوغ دختری که سعی میکند تعیین کند که در کجا مناسب است. وقتی خواهر بزرگتر آزادهاش که همه چیز را تغییر میدهد، اندی را به مسیری ناشناخته از خودیابی میفرستد.