در زمستان سال ۲۰۰۷، دو فروشنده مطرح اسلحه های نظامی به نام های دیوید پاکوز و افریم دیورولی یک قرارداد ۳۰۰ میلیون دلاری با دولت می بندند که طبق آن باید اسلحه های مورد نیاز ایالات متحده را برای سربازان آمریکایی که در افغانستان حضور دارند تامین کنند ولی طی اتفاقاتی این دو نفر با مشکلات زیادی مواجه میشوند که مانع بازگشت آنها به خانه شان می شود …
فیلم War Dogs 2016 در مورد افراد خطرناکی است که بر ترس خود غلبه می کنند. آنها با استفاده از هوش خود بدل به اسطوره های دلالی اسلحه می شوند و در ضمن موضوع این فیلم شبیه فیلم هایی چون Scarface 1983 و Goodfellas 1990 و فیلم The Wolf of Wall Street 2013 می باشد که اکثرا در مورد بی قانونی و مواد مخدر می باشد و تمرکز فیلم روی این مسئله ها است.
بازیگران:
مایلز تیلر ( Miles Teller) – دیوید پاکوز
جونا هیل (Jonah Hill) – افریم دیورولی
انا دی ارماس (Ana de Armas) – ایز
بردلی کوپر (Bradley Cooper) – هنری جرارد
کارگردان: تد فیلیپس (Todd Phillips)
فیلمنامه: تد فیلیپس، جیسون اسمیلوویچ (Jason Smilovic) و استفان چین (Stephen Chin)
آهنگساز: کلایف مارتینز (Cliff Martinez)
کارگردان و نویسنده ی فیلم سه گانه کمدی Hangover، تُد فیلیپس در War Dogs حضور داشت، این کار برای او یک فرصت ایده آل یا حداقل امیدوار کننده به نظر می رسید. این فیلم داستان دو فرد را بازگو می کند که در زمان جنگ آمریکا در عراق و افغانستان در دوره ی ریاست جمهوری جرج بوش، از فروش مواد مخدر به دلال های بسیار بزرگ بین المللی اسلحه بدل شدند. داستان فیلم بر اساس مقاله ای از رولینگ استونز و کتابی از گای لاوسون به همین نام می باشد. نقشه کاراکترهای فیلم همواره استفاده از فکرشان می باشد. بعضی وقت ها آنها بی رحم به نظر می رسند. دیوید پاکوز در فیلم یک ماساژور است و دوستش افریم که در زمینه ی مواد و اسلحه فعالیت می کنند و فقط به افزایش مبلغ حساب های بانکی خود اهمیت می دهد. به نظر می رسد که فیلم تمرکز زیادی روی دیوید و افریم دارد، دو رفیق خفن که کارهای خفنی انجام می دهند بجای اینکه از مسخره بازیهای فیلم های دیگر تقلید کنند.
یکی از نکات بد فیلم، همسر دیوید، ایز بود که مانند صدای وجدانش سعی داشت او را در مقابل دروغ ها و کارهای بدش هدایت کند. هر زمان که فیلم روی مشکلات ازدواج ایز و دیوید تمرکز می کرد، به طرز فاحشی از موضوع خود دور می شد. هر وقت که دیوید نزدیک است همسر خود را از دست بدهد، دوباره از همسرش پشتیبانی می کند و این اتفاق بصورت مکرر تکرار می شود. به این مسئله می توان به عنوان یکی از ضعف های فیلم اشاره کرد.
فیلم The Wolf of Wall Street مارتین اسکورسی، که جونا هیل نیز در آن نقش داشت، مثل فیلم های Scarface و Goodfellas بخاطر ساختار اخلاقی عالی شخصیت های اصلی توانست توجه و رضایت اکثر افراد را به سمت خود جلب کند. اما آن موضوع، جزئی از ساختار فیلم بود و اینکه شما فکر می کنید که اسکورسی و نویسنده اش ترنس وینتر موفق شدند یا خیر، واضح است که شما باید کاراکترها را احساس کنید و از تماشای آنها لذت ببرید، این فیلم یک تنوع در فیلم های گنگستری می باشد که هم می توان کاراکتر اصلی فیلم را به عنوان یک قهرمان پذیرفت و هم او را یک عوضی برشمرد. فیلم War Dogs می تواند، طرفداران فیلم های مثل فیلم های مارتین اسکورسی را قانع کند، اما در جلب رضایت کسانی که زیاد اجتماعی نیستند، زیاد موفق نخواهد بود. فرصت هایی که در قرار دادهای تسلیحاتی وجود دارد، یک شانس خوب برای پیشرفت دیوید و افریم می باشد.
یکی از بزرگترین مشکلات فیلم انتخاب راوی می باشد. دیوید یک زندگی معمولی را با همسرش سپری می کند. او یک فرد خوب و درستکار در زندگی اش بود تا زمانی که افریم روی دیگری از زندگی را به او نشان داد، او خیلی سریع وارد حرفه ی افریم شد و با کار روی دلالی اسلحه و رساندن کلاشینکف و کلت برتا به منطقه ی جنگی، توانستند یک تجارت میلیون دلاری را راه اندازی کنند. یکی از بهترین موارد فیلم توصیف کاراکتر افریم با بازی جونا هیل می باشد. این بازیگر خود را در فیلم با شخصیت های متفاوت و بعضی وقت ها بد جنس نشان داد. بعضی اوقات در فیلم با دیدن چشم های افریم می توان به هدف های پیچیده ای که او در ذهن دارد پی برد. در فیلم گاهی شما می بینید که افریم تصمیم دارد به کسی خیانت کند یا او را نابود کند و این اتفاق اغلب زمانی رخ می دهد که افریم اصرار دارد همه چیز برای او به صداقت و وفاداری مرتبط است. افریم همیشه از عینک آفتابی، ساعت و لباس های گران قیمت استفاده می کند و به دیوید می گوید که من طرفدار جنگ نیستم.
در انتها آنها به دنبال انجام یک معامله ی بزرگ چند ده میلیون دلاری با نام معامله ی افغان با دولت آمریکا بودند. آنها برای انجام این معامله باید مقدار زیادی فشنگ و توپ و سایر تسحیلاتی نظامی را برای دولت فراهم کنند. آنها برای تهیه ی این مقدار زیاد سلاح با قیمت کم از هنری جرارد که در لیست سیاه دولت بود کمک گرفتند، اما او در انتها به جای مهمات اصلی به دیوید و افریم فشنگ های چینی را غالب کرد و آنها برای فروختن این مهمات به دولت مجبور بودند تا همه ی فشنگ ها را دوباره بسته بندی کنند. دیوید و افریم با مسئول بسته بندی فشنگ ها برای این کار با یک قیمت بسیار پایین توافق کردند، ولی در ادامه چون پولی به او پرداخت نکردند، او نیز آن دو را لو داد و طی تحقیقات گسترده ای که توسط پنتاگون انجام شد، هر دوی آنها دستگیر شدند.
عروس آدم کش به راهش برای انتقام گیری از رئیس سابقش «بیل»، ادامه میدهد. دو عضو باقی مانده از گروهی که چهار سال پیش به او خیانت کردند، هدف های جدید او هستند.
بعضی وقتا زندگی آنطور که ازش انتظار داریم پیش نمیرود. "پت سولاتانو" همه چیزش را باخته. خانهاش، شغلش و حتی همسرش. هم اکنون او بر بازسازی زندگیش مصمم است و میخواهد رابطهش با همسرش را درست کند ولی باید شرایط سختی را پشتسر بگذارد...
داستان فیلم درباره ی بازیگری افول کرده به نام ریگن است که سابقاً نقش اَبَرقهرمانی به نام “مرد پرنده” را ایفا می کرده و شهرت و محبوبیت بسیاری داشته است. اما اکنون با فراموشی این فیلم ، زندگی هنری او نیز افول کرده و کمتر فردی است که به مانند گذشته به او بها دهد. از این رو ریگن قصد دارد با اجرای نمایشی بار دیگر در کانون توجه قرار بگیرد. اما…
Ryan Gosling همیشه ساکت است، مگر زمانی که لازم است چیزی بگوید. راننده ای که روزها بدلکار فیلم است و شبها سارقان را از صحنه جرم دور میکند. اینها بخشی از شخصیت پردازی هوشمندانه در سکانسهای ابتدایی فیلم است و در آن مردی تحت فشار را نشان میدهد که در خیابانهای پر رمز و راز لس آنجلس در حال فرار از دست تعداد زیادی ماشین و هلیکوپتر پلیس است...
در سال ۲۰۷۲ وقتی که رئسای تبهکاران می خواهند از شر کسی خلاص شوند، او را به ۳۰ سال قبل در زمان منتقل می کنند، جایی که گروهی از قاتلین حرفه ای معروف به «لوپر» انتظار هدف را می کشند تا او را از بین ببرند. «جو» ( جوزف گوردن لویت ) یک لوپر است که متوجه میشود هدف جدیدش، نسخه میانسال خودش از سال ۲۰۷۲ ( بروس ویلیس ) می باشد...
این فیلم درباره 2 پلیس تازه کار است که مامور می شوند تا یک دلال مواد مخدر را تعقیب کنند اما برای این کار آن ها خودشان را به شکل شاگرد مدرسه ای در می آورند و …
بعد از جنگ های داخلی امریکا برای تحویل یک فرد اعدامی جایزه ای گذاشته اند. حال فردی تصمیم به تحویل دادن مرد تحت تعقیب به کلانتر شهری دیگر می گیرد که در بین راه از سمت تعدادی راهزن و مزدور مورد حمله قرار میگیرد و از دست آنها به یک فروشگاه لباس در روستایی نزدیک پناه می برد و حالا باید هم از جان خود و هم از جان محکومی که در اختیارش است محافظت کند...
داستان فیلم در زمان حال و در شهر لس آنجلس روایت میشود، و دربارهٔ رابطهای عاشقانه میان سباستین (رایان گاسلینگ) یک پیانیست جاز، و میا (اما استون) هنرپیشهای آرزومند است...