سه شخصیت به نامهای «برف، چای و عشق» در حین فرار از زندان، به توانایی سفر در زمان دست مییابند. در این میان، جنگی بزرگ در حال وقوع است و امپراتورها به دنبال قدرت و ثروت هستند. زمان برای نجات افرادی که باید نجات پیدا کنند، در حال اتمام است.
مردی بیهدف به نام کاستیکا به طور ناخواسته نامزد ریاست جمهوری میشود. حزب حامی او فاسد است و قصد دارد با شکست در انتخابات به اختلاس ادامه دهد، در حالی که کاستیکا فقط به فکر حل مشکل جای پارک همسایهاش است.
"مرگ در تعطیلات" داستان سه شخصیت را روایت می کند که به طور ناگهانی به "دوستان نیازمند" تبدیل می شوند. آنها با تمام وجود سعی می کنند تا رضایت یک زن سالخورده، تنها و ثروتمند به نام رودیکا را به دست آورند، به این امید که وارث ثروت او شوند.
سه دوست، یک قمارباز ورشکسته و دو فرد نادان، برای فرار از بدهیهای قمار خود، تصمیم میگیرند دختر خودخواه و مشکلدار یک میلیاردر تازه به دوران رسیده را به دام بیندازند و با او ازدواج کنند.
داستان درباره وسواس یک زن جوان که روحش آشفته است و خون آشامی وحشتناک که شیفته اوست.این رابطهٔ نفرینشده، وحشتی بیحد و حصر را در پی داشته و موجب رعب و وحشت فراوانی شده است.
کودکان به طرز مرموزی در پایتخت مولداوی ناپدید میشوند. افسر پلیس ولاد، با کمک دوستش از سرویس مخفی، تصمیم میگیرد تا کودکان گمشده را به هر قیمتی پیدا کند، اما رازی را کشف میکند که میتواند منجر به کودتا شود.
در سال ۱۹۸۹، با آغاز انقلاب رومانی، زندگی شش نفر به دلیل اعتراضات و مشکلات شخصی با هم درآمیخت و در نهایت به سقوط ناگهانی رژیم کمونیستی و سرنگونی چائوشسکو منجر شد.
بُگدان در یک سرقت مسلحانه شرکت میکند و به طور تصادفی باعث مرگ یک نفر میشود. این اتفاق زندگی او را دگرگون کرده و او را با چالشهای اخلاقی بزرگی روبرو میکند.
پس از مرگ در یک تصادف، مردی به بهشت میرود و در آنجا با عشق دوران نوجوانیاش دیدار میکند. داستان به بررسی این موضوع میپردازد که آیا این دو نفر پس از سالها دوری، میتوانند به هم برسند یا خیر.
این مستند با استفاده از تبلیغات قدیمی رومانی که در دوران گذار از کمونیسم به سرمایهداری ساخته شدهاند، به بررسی جنبههای مختلف زندگی مردم این کشور میپردازد. این تبلیغات که در ظاهر ابزاری برای فروش کالاها بودهاند، در واقع آینهای از جامعه و تغییرات اجتماعی آن دوران هستند.
ادموند دانتس، فردی بیگناه که سالها به ناحق زندانی شده بود، پس از فرار از زندان، با تغییر چهره و هویت، به دنبال انتقام از کسانی است که زندگی او را تباه کردهاند.