میکادو و لتیسیا که شیوه زندگی متفاوتی را در پیش گرفته و فرزندانشان، نوآژ و زفیر، را در خانه و در ون خودشان آموزش میدهند، با مشکل روبهرو میشوند. ونشان خراب میشود و ناگزیر میشوند تابستان را در خانهای سپری کنند. این اتفاق، چالشهایی را برای سبک زندگی ویژهی آنها به وجود میآورد.
این فیلم با کاوش در چالشهای ساختارهای خانواده مدرن، داستان یک پدر مجرد، یک کتابدار فمینیست و کودکی را دنبال میکند که به دنبال جایی برای تعلق خاطر است
هنری و نورا که سالها رابطهای عاشقانه و همکاری هنری نزدیک داشتهاند، با ورود هنری به دنیای سینما و به خطر افتادن پروژه تئاترشان، دچار اختلاف میشوند و به این سوال میرسند که آیا عشق بدون تملک امکان دارد؟
زنی مرموز با مردی که دخترش کشته شده و اکنون به دنبال انتقام است، همکاری میکند. آنها با هم اعضای یک سازمان را میربایند و شکنجه میدهند تا بفهمند واقعاً چه اتفاقی افتاده است.
داستان فیلم حول محور وینسنت میچرخد که یک شب بدون هیچ دلیل مشخصی مورد حمله قرار میگیرد. با شدت گرفتن این پدیده، او مجبور به فرار و تغییر کامل سبک زندگی خود میشود.
داستان ما درباره یک سیاره ناشناخته و زیباست که تنها زنان در آن زندگی میکنند. این سیاره که در کهکشانی دور قرار دارد، محیطی آرام و بدون خطر برای ساکنانش فراهم کرده است. اما ماجرا با آمدن یک گروه تنبیهی به این سیاره پیچیدهتر میشود.
داستان پنج پسر نوجوان که عاشق هنر هستند اما به جنایت و تجاوز کشیده شده اند. پس از ارتکاب جنایتی وحشیانه به کمک ترور ،سوار قایقی شوند که ناخدا متمایل به جهنم در حال حرکت است و...
مارک، کارآموز سازمان استاندارد به گویان فرانسه فرستاده می شود تا از استاندارد بودن یک پیست اسکی جدید اطمینان حاصل کند. در آنجا او با یک کارآموز دیگر که از طرف سازمان جنگلداری فرستاده شده آشنا می شود. این دو با هم ماجراجویی هایی را در جنگل های آن مناطق آغاز میکنند...
وینسنت مردی آرام و بی ادعا است. . او تا حد زیادی خود را از دیگران دور نگه می دارد. بعد ها او با دختری آشنا می شود. سپس قدرت های او کشف می شود. و زندگی او تغییر می کند...
شغل "آلیس" سی ساله به عنوان یک زن کمی عجیب است، او به عنوان یک مهندس بر روی بارکش کار می کند. او کارش را بسیار دوست دارد و در میان تمام کارمندان مرد کار خود را به خوبی انجام می دهد و...
هکتور که در 14 ژوئیه با تروکت در موزه لوور ملاقات کرد، از آن زمان تنها یک نگرانی دارد: اغوا کردن این دختر. بهترین راه برای این کار بردن او به دریا است...
آنتوان د آنتاک، نمایشنامهنویس مشهور، پس از مرگ، دوستان بازیگر خود را جمع میکند تا اجرای جدیدی از نمایشش را تماشا کنند. آنها به این فکر میکنند که آیا موضوعاتی مانند عشق، زندگی و مرگ هنوز هم برای تئاتر جذاب هستند.
مردی در غاری زیرزمینی و کنار جسدی بیدار میشود، در حالی که حافظهاش را از دست داده است. او برای فرار از این تونلهای باستانی تلاش میکند تا به سطح زمین برسد.