در سال ۲۰۰۸، گروهی متشکل از مردانی دانمارکی و اروپایی، بزرگترین سرقت تاریخ دانمارک را در خاک این کشور به انجام رساندند. در این میان، کاسپر، بوکسوری که دیگر امیدی به آینده نداشت، از سوی طراحان خارجی این سرقت، فرصتی برای برنامهریزی دزدی به او پیشنهاد شد.
پس از حمله تروریستی در محلهی بدنام مولنبیک، دو برادر ناگهان با فرصتی استثنایی و رؤیایی روبهرو میشوند که سرنوشتشان را برای همیشه دگرگون خواهد کرد: یک بختآزمایی برای شرکت در تورنمنتی در لاس وگاس.
فرانسه، سال ۲۰۳۹. یک شب، گروهی از فعالان که توسط دولت تحت تعقیب بودند، بدون هیچ ردی ناپدید میشوند. جولیا بومبارت یکی از آنهاست. وقتی بیدار میشود، خود را در دنیایی کاملاً ناآشنا میبیند: سیاره ب.
در دمشق، تعدادی از بازیگران جوان زن برای تحقیق در مورد یک موضوع گرد هم میآیند. هدف آنها ساخت نمایشی بر اساس اظهارات بینام زنانی است که تابوها را به چالش بکشد.
در حالی که مادر اشرافی و از تبار اصیلش در بستر مرگ دست و پنجه نرم میکند، سو ناگزیر است تا در سفری ذهنی، به گذشتهای دردناک و به مصر بازگردد؛ جایی که زنی را پشت سر گذاشته بود.
داستان درباره غانم، شترسواری است که برای مسابقه بزرگ صفوه آماده میشود. برادر کوچکترش، مطر، شعرهای غانم را درباره پدربزرگ شترسوارشان که با نام "حجان" شناخته میشود، حفظ میکند. وقتی غانم در مسابقه مقدماتی منطقهای شرکت میکند، دخالت های ناجوانمردانه باعث از بین رفتن رویاهای او می شود.
تز، فروشنده مواد مخدر، پس از مرگ دوستش در یک نزاع نژادپرستانه، حضانت پسرش را از دست میدهد. او برای رستگاری، باید با اعتیاد و دنیای جرم و جنایت مبارزه کند.
مردی به گروه مخفیای میپیوندد که رهبران فراری یک رژیم را تعقیب میکنند. ماموریت او را به فرانسه میکشاند تا فراری سابق خود را برای یک رویارویی سرنوشتساز تعقیب کند.
مالک، مردی میانسال، پس از نقل مکان به مونمارتر، میزبان برادرزادهاش از الجزایر میشود. آنها با هم محله الجزایریها را کشف میکنند و مالک با ملاقات با افراد محلی، با گذشته خود ارتباط برقرار میکند.
شهر بریتانی برای دریافت کمک مالی دولتی، با پذیرش پناهندگان اوکراینی موافقت کرد، اما به جای اوکراینیها، مهاجران سوری وارد شهر شدند و این موضوع باعث بروز درگیریهایی شد.
این مجموعه فیلم، که در شرایط دشوار و تحت تأثیر جنگ ساخته شده، تلاش دارد تا صدای مردم غزه را به جهان برساند و تصاویری از زندگی و امید در میان ویرانیها را به نمایش بگذارد.
کریستین برای یافتن پسرش به طور قاچاقی به سوریه میرود و در آنجا با این سوال مواجه میشود که تا چه حد حاضر است برای نجات عزیزانش فداکاری کند. این سفر او را به دنیای بیرحم جنگ میبرد و او متوجه میشود که باید از تمام باورهایش برای نجات پسرش بگذرد.
ناتاشا، مادری جوان و تنها، برای تأمین زندگی خود و پسر هشت سالهاش، در یک رستوران فست فود کار میکند. او که میان آرزوی استقلال و رفاهی که مادرش، ایرن، پیوسته برایشان فراهم میسازد، سرگردان است، احساس میکند در دام افتادهاست.
در قلب ریاض، جایی که ناامیدی و فرصت با هم برخورد میکنند، "مندوب" داستان جذاب فهد الغدانی را روایت میکند، مردی از نظر روانی شکننده که در مسابقه با زمان برای نجات پدر بیمارش است.