بعد از ورشکستگی، ایوب برای کار در مزرعه گوجهفرنگی از ازمیر خارج میشود. دستمزدهای پرداختنشده ایوب را کلافه میکند و این موضوع منجر به درگیری با سرکارگرش، هِمّه، میشود. او تصمیم میگیرد هِمّه را بکشد، اما ناخواسته در شهر مسیرش منحرف شده و خشمش فروکش میکند.
اوزان، عاشق دلشکستهای است که میخواهد با خودکشی قانونی به زندگیاش پایان دهد. اما به دلیل عشق یکطرفه "اکین" که او را نمیشناسد، درخواستش رد میشود. حالا او باید اکین را پیدا کند و کاری کند که او دیگر دوستش نداشته باشد تا بتواند به آرزوی مرگ خود برسد.
اونور به دلیل فقر نتوانسته با عشقش، کریم، ازدواج کند. پس از فلج شدن عمویش، اونور کدخدای محله میشود. با وجود مخالفت و عدم رضایت اهالی محله، او به همراه دوستانش تلاش میکنند تا این سِمَت را حفظ کند.
چهار دانشجوی دانشگاهی با استفاده از یک دفترچه یادداشت مذهبی که پیدا کردهاند، یک روح باستانی را از بُعدی دیگر احضار میکنند. آنها به زودی متوجه خواهند شد که زندگی خودشان در خطر جدی قرار دارد.
داستان "کلندر پیده" دربارهی تلاشهای یک مرد به نام کلندر و فردی غیرمنتظره به نام اوجو برای جلوگیری از فروش رستوران کلندر است؛ این دو مرد به طور تصادفی وارد زندگی یکدیگر شدهاند.
پس از آنکه مصطفی کمال در گالیپولی در سال ۱۹۱۵ شجاعت خود را به اثبات رساند، سفر خود را آغاز کرد. او در جبهههای شرقی علیه روسها و در سوریه علیه بریتانیاییها در نبردهای بزرگی شرکت کرد و به عنوان تنها افسر شکستناپذیر عثمانی در جنگ جهانی اول شناخته شد.
افلاتون، بانویی که از دوران کودکی بینایی خود را از دست داده است، با بهرهگیری از نمایشهای گوناگون سایه و صداهایی که پدرش خلق میکرد، توانسته است زمام زندگیاش را دوباره به دست گیرد. او حرفهی پدر خود، که تعمیر ساعت بود، را به ارث میبرد.
داستان "اومامی" درباره سرآشپزی به نام سینا بورا است که در استانبول صاحب یک رستوران مجلل است. او در این شب خاص، با فشارهای زیادی از جمله مدیریت رستوران، مشکلات شخصی و خواستههای تیمش روبروست.
فرید کاماجی، بوکسور آماتوری که سنش برای حرفهای شدن گذشته، با قرض دادن ماشینش به برادرش، مخفیانه در یک مسابقه بوکس در باشگاه شبانه ریتا شرکت میکند. ایلیاس کارگی، صاحب باشگاه، که درگیر مشکلات عاطفی و خانوادگی است، با دیدن پیروزی فرید، دچار بحران روحی شده و در نهایت، برادر فرید را به قتل میرساند.
گروهی از دوستان زن، برای سفری به مناسبت جشن مجردی، راهی تعطیلات میشوند. در این سفر، آنها به رهایی و خوشگذرانی میپردازند، با غریبهها معاشرت میکنند و در حال و هوای مهمانی غرق میشوند.