زندگی بینقص یک مرد موفق با ناپدید شدن فرزندش از مهدکودک از هم میپاشد. تماس سراسیمه همسرش حقیقتی ویرانگر را در مورد فراموشی ناشی از سندرم کودک فراموششده آشکار میکند که به تراژدیهای مشابه بیشماری میپیوندد.
پتر و میخال، دوستانی که از دوران دبیرستان یکدیگر را میشناسند، زندگیهای کاملاً متفاوتی دارند: یکی از آنها قبلاً سر و سامان گرفته، شغل پردرآمد و خانوادهای دارد، و دیگری تنهاست و آرزوهای هنریاش به سرانجام نرسیده است. اما آنها هنوز هم با شور و اشتیاقشان متحد هستند: گرافیتی.
وقتی آلما متوجه میشود که شرکت پدرش قصد تخریب زمین بازی را دارد، مصمم میشود که مناطق سبز را نجات دهد. آلما چارهای ندارد جز اینکه با بدترین دشمنانش - گروه اسکیتبازان لونا - متحد شود.
مارتینا، یک معلم مدرسه، و سه دوستش آزمایشی عجیب را آغاز میکنند تا این نظریه را که بدن انسان زمانی که سطح الکل خونش در ۰.۵ نگه داشته میشود، بهترین عملکرد را دارد، آزمایش کنند.
یک معلم روسی، مخفیانه مستنداتی از تبدیل شدن مدرسهی محل کارش به مرکز جذب سرباز در طول جنگ اوکراین تهیه میکند. این اقدام، معضلات اخلاقی معلمان در مواجهه با نظامیسازی و پروپاگاندا را نشان میدهد.
دختر ۱۳ ساله، به گروه کُر خواهرش ملحق میشود. در این گروه تحت تأثیر رهبر سختگیر، او برای شهرت تلاش میکند، اما جنبههای تاریک و رقابتی دنیای موسیقی برایش آشکار میشود.
خولیو لاویکی، فوتبالیستی با شخصیتی فراموشکار، پس از گذشت یک سال از آخرین حضورش، در حال پیشرفت در هر دو زمینه زندگی شخصی و حرفهای است. او با تیم خود، ویسههراد، توانست به لیگ بالاتر صعود کند.
در دبیرستان "زا اسکولو"، یک باند مافیایی به رهبری ایووس، تونی را وادار به دزدیدن یک جعبهی مرموز میکند. در نهایت مشخص میشود که ایووس نقشهای دارد که میخواهد آن را در جشن مدرسه عملی کند.
پرنسس النا باید طلسمی باستانی را از بین ببرد و جادوگر شرور را شکست دهد تا پادشاهی را نجات دهد، در حالی که در یک حلقه زمانی گیر افتاده و هر روز در همان روز بیدار میشود.
هر سال، کارل و اعضای خانوادهاش برای اجرای مراسم سنتی خوککشی دور هم جمع میشوند. این گردهمایی که در ظاهر یک جشن خانوادگی است، به تدریج به میدانی برای آشکار شدن تنشها و رازهای پنهان تبدیل میشود. در نتیجه این رویداد پر از هرج و مرج، کارل مجبور میشود با حقایق تلخ و ناخوشایند زندگیاش روبرو شود.
این فیلم ماجراجویانه خانوادگی در کوههای غولپیکر برفی در اواخر اشغال آلمان اتفاق میافتد. گروهی از کودکان قهرمان یک خلبان فرانسوی سقوطکرده را نجات میدهند. اقدامات آنها شبیه به بازی معروف "تلفن خراب" است - خلبان مانند یک پیام مخفی - تحویل مخفیانه - در مدرسه، بین روستاهای کوهستانی دست به دست میشود. اما کودکان بازی بسیار پرخطری انجام میدهند.
با اینکه فعالیت هنری رقابتی نیست، متقاضیان آکادمیها باید بر اساس شایستگی رتبهبندی شوند. این امر سؤالاتی را در مورد نحوه ارزیابی استعداد هنری و نقش هنر در دنیای امروز مطرح میکند.
زوجی فقیر، جک و اشلی، بهطور اتفاقی با یک کامیون پر از پول و مردی در حال مرگ مواجه میشوند. تصمیم آنها برای برداشتن پول، آنها را درگیر مسائل اخلاقی و خطراتی کرده و توجه یک کلانتر را به خود جلب میکند.
جان پارکر برای از دست دادن برادرش پیت سوگواری میکند، در حالی که جک دیوانه، که خشم او را به جلو میراند، به دنبال انتقام است. بازی با سفر در زمان عواقبی دارد. آیا زمان همه زخمها را التیام خواهد بخشید؟
این [مستند/اثر] به شرح وقایع مهم پیش از آزادی آشویتس از زبان بازماندگان، ساکنان محلی، عاملان، آزادکنندگان و کارشناسان میپردازد و یک شمارش معکوس دلخراش را به تصویر میکشد.
فیلمی با اقتباس از «قلب تاریکی» کنراد، دربارهی مردی به نام رابرت کلاین است که برای یافتن برادر گمشدهاش به سفری پر از ابهام میرود و در این راه، دیدگاهش نسبت به خود، فرهنگش و برادرش تغییر میکند.