پس از سالها تحمل حبس، مردی آشفته تلاش میکند زندگیاش را از نو بسازد؛ اما پیوندی ناگهانی، رازی هولناک را فاش میکند که ممکن است سرنوشت او را برای همیشه دگرگون کند.
سدات، نگهبان زندان قونیه، موظف است موسی، زندانیای را که پانزده سال است در زندان است، به زادگاهش ببرد تا دخترش را ببیند. اما موسی متوجه میشود که دخترش کشته شده است و تصمیم میگیرد انتقام بگیرد و ...
"ویِنا" زنی که شاهد قتل در ساختمان همسایه اش شده است در آن زمان قاتل نیز متوجه حضور او میشود ، حال او برای محافظت از خودش تلاش میکند اما پلیس به او توجهی نمی کند تا اینکه یک کاراگاه به او پناه می دهد...
نیهات، یک کارمند درونگرا در یک کافه تریا بیمارستان، توسط عایشه، زنی مرموز که به تازگی در آنجا به عنوان ظرفشور شروع به کار کرده است، گیج می شود. رویکردهای اغواگرانه آشکار او، نیهات را شرمنده می کند و در عین حال او را عصبی می کند...
جمال، یک آرایشگر ساکن شهر آخیسار، با مشکلی غیرمنتظره روبهرو میشود. در این شهر کوچک، جایی که همه یکدیگر را میشناسند، افراد دارای قدرتهای عجیبی هستند.
در دشتهای آناتولی،دادستان محلی،کمیسر پلیس و یک پزشکی جستجویی برای پیدا کردن قربانی یک قتل را هدایت می کنند.اما جستجوی حقایق دیگری در مورد قتل را آشکار می کند و...
"صلال" به همراه همسر خود "سویلای" و فرزندشان در یک شهر کوچکی زندگی بی روحی را سپری می کنند. او و برادرش "کمال" صاحب یک فروشگاه لوازم الکترونیکی هستند که وضعیت خوبی ندارد. تنها خوشگذرانی آنها رفتن به کلوپهای شبانه است. او عاشق "سیبل" دختری که در کلوپ کار می کند می شود و...
یک راننده تاکسی، یک صاحب چایخانه و یک روزنامه نگار بیکار در حومه شهر آنکارا زندگی می کنند. هنگامی که راننده داستان های مبهم و غیرقانونی مسافرانش را برای دوستانش تعریف می کند، دوربینی برای ضبط مسافران نصب می کنند...
ساریباغچه، شهر ساحلی احاطه شده توسط باغ های مرکبات از چهار طرف، با پشت به شهر باستانی ماگارسوس... هلیل کوراک، یک تاجر مستبد مرکبات... و سه وارث احتمالی که آرزوی حکومت بر این پادشاهی مرکبات را در آینده دارند. ... تانسو، تورگوت و بتون...
Güzide یک قاضی برجسته و محترم دادگاه خانواده است. او زنی صادق و اصولی است که ازدواج های بسیاری را از نابودی نجات داده است، اطمینان حاصل کرده است که بسیاری از فرزندان محبت و محبتی را که شایسته آن هستند دریافت کنند و همیشه در کنار عدالت بوده است. او فکر میکند که او و همسرش و دو فرزندش خانوادهای نمونه هستند، زندگی آبرومندانهای دارند و بقیه دوران ازدواجشان در عشق، شادی و آرامش همیشگی میگذرد. یک روز، گوزید به طور تصادفی یک طناب می کشد و او متوجه می شود که خانواده خوشبخت او یک خانه گرم نیست، بلکه یک قلعه شنی است.
کنترل یکی از پردرد سر ترین محله های استانبول یعنی چوکور(گودال) در دست خانواده ی کوچوآ هست. مهم ترین قانون این خانواده اینکه اجازه به پخش م مصرف مواد مخدر نمیدن.ولی گروهی هست که روی این محله چشم دارن و میخوان این قانون (منع مخدر) رو بشکنن.که باعث میشه این نظم حاکم در محله بهم بخوره…
پس از ناپدید شدن پسربچهای به نام امید، مادرش سعی میکند که با خاطرات او به زندگی ادامه دهد. از سوی دیگر، سارپ (برادر امید) خود را برای گم شدن او سرزنش میکند. سارپ ییلماز که به تازگی از آکادمی پلیس فارغالتحصیل شدهاست، به ناچار باید با گذشته تاریک پدرش مواجه شود و…