مادری سالخورده به همراه دختر میانسالش از فلسطین به استانبول ترکیه میرود تا با برخی از اقوام خود ملاقات کند. این داستان و سایر داستان های کوتاه سرنخی از شهر استانبول به ما می دهد.
جمال، رانندهی آمبولانس حمل جنازه است. او باید جسد دختری را به صورت مخفیانه منتقل کند. اما در طول مسیر، صداهایی عجیب از صندوق عقب کامیون میشنود که او را دچار تعجب و ترس میکند.
این فیلم داستان مردی جوان به نام سینان را دنبال میکند که به ادبیات علاقه دارد و میخواهد نویسنده شود. او که به سختی پولی برای انتشار کتابش فراهم کرده است، ناگهان در دهکدهی زادگاهش با قرضهای پدرش مواجه میشود...
اوزان برای گذراندن تعطیلات در ویلای لوکس پدرزنش، به یک شهرک روستایی میرود. آسلی هم یک خانم متاهل و جوان است که در همان شهرک سعی در سر پا نگه داشتن رستورانی دارد که شریکش است. زمانی که دختر کوچک اوزان با مرگ رو در رو میشود، سرنوشت این دو نفر بهم گره میخورد و هر دو در یک جای غیرقابل انتظار، متوجه کششی که نسبت به همدیگر دارند میشوند، چرا که بعضی زخم ها فقط تا وقتی پنهان میمانند که کسی با همان زخم متوجه آن زخم شود…
نارین (Ozgu Namal) یک دختر موفق است که در یک محله فقیر با خانواده اش زندگی می کند. پدرش رجب (Turgut Tuncalp) یک کار ثابت ندارد و به الکل معتاد شده است. به همین دلیل، نارین توسط پدرش همیشه مورد ضرب و شتم قرار می گیرد. تنها چیزی که که نارین در این زندگی میخواهد تبدیل شدن به یک زن موفق است تا بتواند بر روی پاهای خود بایستد. بنابراین، او خیلی سخت کار می کند و تبدیل به سخت کوش ترین و موفق ترین دانش آموز مدرسه می شود. با این حال، پدر او رجب نمیخواهد او را به مدرسه برود. او می خواهد نارین شروع به کار کند و برایش پول بیاورد. به همین دلیل، نارین به صورت مخفیانه از پدرش کار می کند.