دو جانورشناس در آناتولی در حال سفری تحقیقاتی درباره پلنگ آناتولی منقرض شده هستند. جستجوی آنها برای یافتن پلنگ، آنها را به پرسش از خود و دانستههایشان وامیدارد. آنها بسیار بیشتر از پلنگی که به دنبالش بودند، پیدا خواهند کرد.
اعضای خانواده مرمر، هر یک با چالشهای منحصر به فرد خود دست و پنجه نرم میکنند. سرهات در تطبیق بگوم با محیط جدیدشان با دشواری روبرو است. در همین حال، سرهات نیز دوری یک زن را در زندگیاش احساس میکند و گزانفر تمام تلاش خود را میکند تا از همپاشیدگی خانواده جلوگیری کند.
بعد از اینکه یک کارگر در کسب و کار خانوادگی خود به شدت آسیب می بیند، کادیر مجبور می شود تصمیمی اخلاقی بگیرد که روی رویاهای او، خانواده و زندگی همسر کارگر آسیب دیده تأثیر می گذارد...
سدات، نگهبان زندان قونیه، موظف است موسی، زندانیای را که پانزده سال است در زندان است، به زادگاهش ببرد تا دخترش را ببیند. اما موسی متوجه میشود که دخترش کشته شده است و تصمیم میگیرد انتقام بگیرد و ...
در حالی که والدین جانیک همیشه همه چیز را در زندگی خود به درستی انجام داده اند، ساموئل تاکنون در زندگی خود چندان خوش شانس نبوده است. او از یک پیشینه شکسته می آید و والدین جانیک عملا ساموئل را به فرزندی قبول کردند. برای نجات دوستشان...
درست قبل از امتحانات نهایی، دفنه 19 ساله، پس از سکته مغزی پدرش باید به زادگاهش بازگردد. جلسات توانبخشی او به این زوج فرصتی می دهد تا رابطه شکننده خود را در این شهر زیبا بهبود بخشند...
ایلیا و ملیکه با دختر 18 ساله خود Ceren و پسر 6 ساله خود Kaan خانواده شادی هستند. از سوی دیگر، زینب و طغرل خانوادهای ناراضی هستند که حتی زمانی که پسر 12 سالهشان افه در اطراف است، به مشاجره ادامه میدهند. یک روز افه بر اثر یک حمله عاطفی کان را می کشد و مسیرهای این دو خانواده به طرز تلخی از هم می گذرد. در حالی که ملیک و ایلیا به هم ریخته اند. طغرل همسرش را مقصر این حادثه می داند. دمت معلم و صدات افسر پلیس دو نفری هستند که می خواهند بفهمند چرا افه کان را کشته است. در نتیجه این تروما، همه اعضای خانواده دچار دگرگونی خواهند شد و ما شاهد تأثیر دگرگون کننده این آسیب خواهیم بود.
پس از خیانت به رئیسانش ، یک ضارب در خیاطی خالی پنهان می شود ، جایی که او را به عنوان پسر صاحب فقید اشتباه می گیرند ، هویتی که تصمیم می گیرد از آن استقبال کند.